🔻سناریوی تجزیه شدن ایران🔻
تجزیه یک قطعه ی سرزمینی از یک کشور مستلزم پیش نیازهایی است که دو رکن اصلی آن عبارت هستند از:
1-اقبال عمومی و وسیع برای استقلال در میان ساکنان
2- حمایت و تایید جامعه ی جهانی برای پذیرش جابجایی در مرزهای بین المللی
پیش از احساس نگرانی نسبت به تجزیه ایران باید از خود بپرسیم که کدام قطعه سرزمینی از کشور ما دارای این پتانسیل ها برای جدایی هستند؟
به گذشته و تاریخ نگاه کنیم:
1-آیا تجزیه آذربایجان پس از خروج چکمه های سرخ اتحاد جماهیر شوروی دوامی آورد؟
آیا نه مگر آنکه پیش از رسیدن ارتش شاهنشاهی به آذربایجان خود مردم این منطقه تجزیه طلبان را قطعه قطعه کرده بودند؟
2-مگر برای تجزیه کردستان چه در دوران شاهنشاه محمدرضاشاه و چه در ابتدای حاکمیت فعلی تلاش های جدی و وسیعی نشد؟ چرا هرگز این تلاش ها شانس و اقبالی نداشتند؟
به جهان پیرامون خود نگاه کنیم:
1- سوریه: مگر همه ترسی که به ما القا می کنند این نیست که ایران سوریه نشود؟ مگر سوریه در این وضعیت ویرانی محض و از هم پاشیدگی سیاسی و اقتصادی و... تجزیه شده است؟ مگر کم هستند دار و دسته های قومیتی در سوریه؟
2-عراق: مگر کردستان دوست و یار نزدیک آمریکا در طی این سالها در عراق رفراندوم برگزار نکرد؟ مگر به نفع استقلال رای جمع نکرد؟ مگر کردهای عراق کم سلاح سبک و سنگین و تجربه برای جنگ دارند؟ پس چرا عراق تجزیه نشد؟ دلیل ساده آن این بود که نه آمریکا و نه اروپا و نه حتی روسیه و جامعه جهانی از این تجزیه استقبال و آن را حمایت و تایید نکردند. ( حالا یک عده متوهم توقع دارند این را به پای سردار قزمیت سلیمانی بگذارند اما واقعیت چیز دیگری است.)
3-اسپانیا: مگر کاتالونیا این ثروتمندترین ایالت اسپانیا رفراندوم برگزار نکرد؟ بروید بخوانید و ریشه دار بودن آرزوی جمع بزرگی از مردمان این قطعه سرزمینی اسپانیا را در گذار تاریخ ببینید. با آن همه تلاش وسیعی که صورت گرفت مگر در نهایت اسپانیا تجزیه شد؟
قطعه ای که قصد جدایی دارد یا باید خود داری دسترسی مستقل به جهان بیرون باشد و یا آنکه کشوری در همسایگی آمادگی ضمیمه کردن آن را به خاک خود داشته باشد، کدام قطعه سرزمینی ما امروز پر از مردمانی است که حسرت جدایی از ایران را دارند؟ مگر نه آنکه تجزیه طلب های ما در هر گوشه تنها گروهک ها و دار و دسته های کوچک منفوری هستند؟
گیریم که جمهوری اسلامی برود و حالا یک گروه تجزیه طلب هم چند روزی در گوشه ای سر برآورد! مگر ارتش ایران با رفتن جمهوری اسلامی خواد مرد؟ مگر نیروی هوایی دلاور و نیروی دریایی و زمینی ما مرده است؟ هر دار و دسته ای که در این فاصله پا را از حد خود خارج کند بلافاصله پس از تثبیت سیاسی کشور با چنان حجمی از آتش به آن دنیا خواهد رفت که آتش جهنم در برابر آن برایش خنکای صبح های زود تابستانی باشد!
و در پایان اینکه نه مگر آنکه این جمهوری اسلامی است که امروز ایران را به این مرز از هم پاشیدگی درانداخته است؟ مگر ما در سایه جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگری در معرض خطر جنگ و درافتادن به زیر سهمگین ترین بمب ها و قدرتمندترین بمب افکن های جهان قرار نگرفته ایم؟ آیا به راستی کار ما به اینجا رسیده است که اشغالگران ایران ضامن حفاظت از آن شده اند؟
امروز نه ترکیه و اران شمالی(کشور آذربایجان) جرات چشم داشتن به خاک ما را دارند و نه کردستان عراق منکوب شده شهامت پذیرش ضمیمه کردن خاک ایران به خود را دارد و نه پاکستان قصدی برای دست درازی به بلوچستان ما، همه ی دنیا به خوبی می دانند که به رفتن جمهوری اسلامی شیر بیشه ایران از بند آزاد شده و از یک وجب از خاک خود نخواهد گذشت.
نه کشورهای جهان و نه و همسایگان ما هیچکدام دل خوشی از حکومت کنونی ایران ندارند و هیچکدام نیز قصد ندارند که خود را در معرض خشم مردم ایران قرار دهند.
این سناریوی نظام و سگان کاسه لیس رژیم است که در مقابل خشم مردم ، حربه ترس از تجزیه را بجان مردمی انداخته که خود بخوبی واقفند که ملت ما به یمن آموزه های عصر پهلوی ، خون میدهد اما خاک نخواهد داد...!!!