عرشیان، "
اهل بهشت"
اول خطابت کردهاند
بعد از آن اما، سزاوارِ عذابت کردهاند
خوشه خوشه حاصل خونِ دلت را چیدهاند
گندمانه زیر سنگ آسیابت کردهاند
پیکرت تصویری از آتشفشان زخمهاست
رنجها، دریایی از دردِ مذابت کردهاند
حَشر و نَشرَت با ملائك بود و جایت آسمان
تا به خاک افتادهای،آدم حسابت کردهاند!
شبنمآسا میدرخشیدی به گلبرگ حیات
غرق، در آغوش گرم آفتابت کرده اند
در میان سینهات جای دل، آتش میتپید
روی هْرمِ سرخیِ آهت کبابت کرده اند
بعد با انگشتهای سرد و خونآلودشان
تکه تکه مزهی جام شرابت کرده اند
ناگزیر از انتشارِ عطرِ آوازِ خودی
گرچه با پیرایههای خار، قابت کردهاند
زندگی سرشار بود از دور و از نزدیک، پوچ
سالها، همواره مشغول سرابت کرده اند
مثل ذهن سروها تا واپسیندم، سبز باش
تيشهها از ریشه وقتی انتخابت کردهاند
تا تهِ فنجان فرصت را ننوشيدن، خطاست
لحظهها، حتی اگر دیگر، جوابت كردهاند
#غزل_آرامش
@ghazalaramesh