اشعار قاسم نعمتی

#مرثیه_امام_صادق
Channel
Logo of the Telegram channel اشعار قاسم نعمتی
@ghasemnemati_irPromote
6.84K
subscribers
475
photos
229
videos
193
links
چقدر نام تو زیباست اباعبدالله خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است ارتباط با ادمین👈 t.center/ghneamati 🔰ایتا: https://eitaa.com/ghasemnemati 🔰بله: https://ble.ir/ghasemnemati 🔰سروش پلاس: https://splus.ir/ghasemnemati
#امام_صادق علیه السلام
#شهادت_امام_صادق علیه‌السلام
#مرثیه_امام_صادق علیه السلام

با مقتدای شیعه بد رفتار کردند
رفتارهای کوچه را تکرار کردند

این بار هم بی درد سر ، حرمت شکستند
اسباب ِ توهین ، غفلت ِ انصار کردند

پا مِنبری ها که به فکر فرقه سازی؛
هر لحظه رویِ دین مردم کار کردند

آقایِ ما غرقِ مناجات ودعا بود
حمله به خانه از در ودیوار کردند

گفتم در و دیوار یکباره دلم ریخت
گویا دلم را مَحرمِ اسرار کردند

سربسته؛ اهلِ بیت با یک عدّه عاشق
در قتلِ مادر صحبتِ مسمار کردند

آن شاخه ای که بار ِ سیبِ نوبری داشت
با یک تکانِ بی هوا  بی بار کردند

پیرِ حرم را دست بسته می کشیدند
پیشِ در وهمسایه او را خوار کردند

مثلِ همین رفتار را روزِ دوشنبه
پیش همه با حیدرِ کرار کردند

یک روز آخر داد زد « لعنت به قنفذ»
او و مغیره روز مارا تار کردند

با آنکه عمری ذکرِ « حَرّم شیبتی » گفت
مویِ سپیدش را اسیرِ نار کردند

مویش بهم خورد وصدا زد : مویِ جدّم
بازیِ دستِ چند نیزه دار کردند

نیزه به نیزه صورتش تغییر می کرد
رقصاندنِ سر نیزه را اجبار کردند

تاصبح ، آن شب راه رفت وگفت : زینب
گلهایِ مارا همنشینِ خار کردند

از بعدِ عاشورا همه خون گریه کردیم
ناموسِ مارا راهیِ بازار کردند

بزمِ شراب وچشمِ خیره دور تا دور
پرده نشین را واردِ تالار کردند


#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#امام_صادق علیه السلام
#شهادت_امام_صادق علیه‌السلام
#مرثیه_امام_صادق علیه السلام


گفتم خليل زاده ام آتش عقب کشيد
دستى به روى شانۀ من با ادب کشيد

لعنت بر آنکه آتش از او با حياتر است
از پشت سر لباس مرا با غضب کشيد

با آنکه در مقابل خانه مرا زدند
همسايه اى نديد و کتک ها به شب کشيد

اينجان ميان روز زمين خورد مادرم
رويش عباى خويش امير عرب کشيد

شهر مدينه شهر زمين خوردها شده
سجاده را ز پاى من آن بى نسب کشيد

در کربلا زمانۀ غارت غلام شمر
در خيمه ها رداى تنى غرق تب کشيد

شب هاى جمعه مادر ما داد ميزند
گيسو گرفت قاتل و سر را عقب کشيد

بازار کوفه گريه کنان عمه جان ما
از دست بچه ها همه نان و رطب کشيد

صحبت ز شام و هلهله ها مى کشد مرا
ان لحظه اى که کار به بزم طرب کشيد

ميخواست داد عمۀ ما را در آورد
آتش به قلب سوختۀ آن بى ادب کشيد

اول شراب خورد و به سر يک نگاه کرد
با خنده چوب دستى خود روى لب کشيد

يک سرخ مو بلند شد از ما کنيز خواست
ترسيد دخترى و خودش را عقب کشيد


#حاج_محمود_کریمی

https://www.instagram.com/p/CPprD38BCP9/?utm_medium=share_sheet


#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#امام_صادق علیه السلام
#شهادت_امام_صادق علیه‌السلام
#مرثیه_امام_صادق علیه السلام

شب بود ناگهان همه جا پر ز دود شد
بیت الحرام فاطمه جایِ یهود شد

نامرد تا که دید عزیز مدینه ام
بر این شکوهِ مادریِ من حسود شد

سجاده ام کشید و نماز مرا شکست
با ضربه ای قیام نمازم سجود شد

آنکس که بین کوچۀ باریک ضربه خورد
داند چرا دو گونۀ مادر کبود شد

بار دگر مدینه و یک مرد بی ادب
آنچه سزای آل پیمبر نبود شد

در بین شعله ناله زدم عمه جان کمک
در پیش دیده آتش خیمه شهود شد

شکر خدا ندید کسی سر برهنه ام
بر حفظ آبرو ،شب تاریک سود شد

اما میانِ کوچه بازار عمه رفت
باعده ای ارازل واشرار عمه رفت

دنبالِ اسب ،پایِ برهنه مرا کشید
راهِ مرا به روضه ی کرببلا کشید

در دستِ او محاسن من ریخته بهم
بیرون مرا زخانه کسی ، بی حیا کشید

با پیرِ سالخورده چنین تا نمی کنند
بی تربیت لباس مرا بی هواکشید

گودال هم لباسِ حسین پاره پاره شد
ازبسکه گرگ ،پنجه به آن نخ نما کشید

هرکس رسید نیزه ی خودراشکست ورفت
هرکس رسید یک طرف آن کشته را کشید

با نعل هایِ تازه بهم ریخت پیکرش
کار عزیز فاطمه بر بوریا کشید

درقتلگاه عمه ی مارا کتک زدند
تادست از گلوی تنی سر جدا کشید


#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
روضه شهادت امام صادق علیه السلام
حاج حسین سازور
#امام_صادق علیه السلام
#شهادت_امام_صادق علیه‌السلام
#مرثیه_امام_صادق علیه السلام


🏴قال الصادق:نوحوا علی الحسین ...


نوحوعلی الحسین که این کارفاطمه است
این اشک دیده ها همگی یار فاطمه است

نوحوعلی الحسین که جدم غریب بود
گودال قتلگاه پُر از بوی سیب بود

نوحوعلی الحسین که لب تشنه جان سپُرد
بیش از هزار و نهصد و پنجاه ضربه خورد

نوحو علی الحسین درخاک وخون نشست
هرکه رسید دربدنش نیزه را شکست

نوحوعلی الحسین که مویش کشیده شد
جان داشت جدِ من که گلویش بریده شد

نوحو علی الحسین که در بین ازدحام
با ضربة دوازدهم کار شد تمام

نوحو علی الحسین که ذبحش حرام بود
چشمان او هنوز به سوی خیام بود

نوحوعلی الحسین که می دید خواهرش
تاراج می شود همه هستش برابرش

نوحوعلی الحسین که باصورتی کبود
چشم ِ سرِ بریدة او باز مانده بود

نوحوعلی الحسین که با ضجر کُشتَنَش
چیزی نمانده بود ز رگهای گردنش



#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#امام_صادق علیه السلام
#شهادت_امام_صادق علیه‌السلام
#مرثیه_امام_صادق علیه السلام


باز هم پشت در خانه صدا پیچیده
بوی دود است که در بیت ولا پیچیده

عده ای بی سرو پا دور حرم جمع شدند
باز هم، همهمه در کوچه ما پیچیده

آن طرف نعره شیطانیِ« آتش بزنید»
این طرف صوت مناجات و دعا پیچیده

خلوت پیرترین مرد مناجات شکست
حرف حمله ست که در زمزمه ها پیچیده

چکمه از پای درآرید حرم محترم است
عطرِ سجاده آقا کفِ پا پیچیده

آبرو دارد وپیراهنِ او را نکشید
پیرمرد است به پاهاش رَدا پیچیده

دور تادور گلویش شده زخمی بس کن
خُب! ببین گوشة عمامه کجا پیچیده

بین درگاهی خانه نفسش بَند آمد
گوئیا زمزمة فضه بیا پیچیده

شکر حق روسریِ دختری آتش نگرفت
چه صداهاست که در کرببلا پیچیده

دختری داد زد عمه عموعباس کجاست؟
به پرو پای همه شمر چرا پیچیده؟

هر چه سر بود که اینان همه بر نیزه زدند
پس چرا حرمله دور شهدا پیچیده؟

یک نفرنیست بگیرد جلوی چشم رباب
یک سری را به سرِ نیزه جدا پیچیده


#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#امام_صادق علیه السلام
#شهادت_امام_صادق علیه‌السلام
#مرثیه_امام_صادق علیه السلام


گرچه وجودم را شرار نار سوزاند
کی سینه ام را حملۀ اغیار سوزاند؟

من بین شعله بودم و یاران همه خواب
قلب مرا این غفلت انصار سوزاند

با آنکه خواندم ذکر «حرِّم شیبتی» را
اما تمام صورتم را نار سوزاند

من تازه فهمیدم چرا مادر جوان مُرد
پهلوی من را هم نوک مسمار سوزاند

با پای عریان چون دویدم در پی او
گلبرگ پایم را فشار خار سوزاند

مُردم ز غیرت لحظه ای که ناسزا گفت!
این بد زبانی قلب من بسیار سوزاند


#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#امام_صادق علیه السلام
#شهادت_امام_صادق علیه‌السلام
#مرثیه_امام_صادق علیه السلام


پیرمردی بین آتش از نوا افتاده است
رهبری تنها میان کوچه ها افتاده است

با رخی نیلی به یاد مادرش فریاد زد
ماجرای کوچه بهرم خوب جا افتاده است

ضرب سیلی جای خود اما امان از حرف بد!
پور زهرا گیر مردی بی حیا افتاده است

دست بسته،مو پریسان،صورتش خاکی شده
با دلی پرغصه یاد کربلا افتاده است

دست بر زانو فقط میگفت: یازینب مدد
یاد آتش سوزیِ آن خیمه ها افتاده است

باز هم او مرد بودو هر دو دستش باز شد
یاد دسته بسته و شام بلا افتاده است

درد زینب این بُوَد در کل تاریخ بلا
کِی چهل منزل سر از پیکر جدا افتاده است

بنت حیدر دیدو کاری بر نمی آمد ز او
راس سلطان از سر نی زیر پا افتاده است

بی جهت سقا به نی سر برنمی گرداند چون
چشم نا محرم به ناموس خدا افتاده است


#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#امام_صادق علیه السلام
#شهادت_امام_صادق علیه‌السلام
#مرثیه_امام_صادق علیه السلام


آتش کشد زبانه ز دور و برم خدا
خاکسترش نشسته به روی سرم خدا

پور خلیلم و وسط شعله ها اسیر
بنما اجابتی به دل مضطرم خدا

ای وای از تغافل اصحاب سینه چاک
این درد غربت است به جان میخرم خدا

دشمن غرور موی سپید مرا شکست
اما کسی نبود شود یاورم خدا

بی دردسر به شخصیتم لطمه زد عدو
مستانه خنده کرد به چشم ترم خدا

بیرون مرا چگونه ز خانه کشید و برد
پیداست از کبودی بال و پرم خدا

صد شکر نیمه شب سر من بی عمامه شد
یاد غرور آن سر بی معجرم خدا

وقتی که سوی چشم مرا ضرب او گرفت
دیدم چگونه خورد زمین مادرم خدا

با دست بسته در نظر اهل خانه ام
یاد آور شکستگی حیدرم خدا

گرچه کسی نبود تماشا کند مرا
در فکر کوچه گردی آن خواهرم خدا

غم های عمه عاقبت انداختم ز پا
دیدی که داغ غربتش آمد سرم خدا



#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#امام_صادق علیه السلام
#شهادت_امام_صادق علیه‌السلام
#مرثیه_امام_صادق علیه السلام

اگرچه بر همه عالم گره گشا بودم
میان موج مصیبات مبتلا بودم

همیشه غفلت اصحاب دردِسر ساز است
به وقت فتنه چه بی یار و آشنا بودم

کنار منبر من مکتب جدید زدند
در آن غبار زمان چشمۀ هدی بودم

حیققت همه قرآن میان قلب من است
منم که بر همۀ خلق رهنما بودم

شبی که از همه سو ریختند در خانه
فقط به یاد غریبیِ مرتضی بودم

قیام داشتم و ناگهان زمین خوردم
سحر که غرق مناجات با خدا بودم

در آستانۀ در صورتم به جایی خورد
اسیر ضربۀ سیلیِ بی هوا بودم

میان کوچۀ باریک گیر افتادم
شبیه مادر خود زیرِ دست و پا بودم

همین که شعلۀ آتش به دامنم افتاد
نفس نفس زدم و یاد خیمه ها بودم

اگرچه شکر خدا دختری نسوخت ولی
به یاد شام غریبان کربلا بودم

سرم برهنه، شبانه کسی ندید چه شد
به یاد شام و نظرهای بی حیا بودم

کمی ز روضۀ گودال بر سرم آمد
به گیسوان پریشان چو در نوا بودم

نخورد یک نوک نیزه به پیکرم اما
به یاد قاری بالای نیزه ها بودم


#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#امام_صادق علیه السلام
#شهادت_امام_صادق علیه‌السلام
#مرثیه_امام_صادق علیه السلام

حلقه اشک چو در چشم ترم می پیچد
ناله ی بی کسی ام بین حرم می پیچد

جای اصحاب که در خواب تغافل هستند
مثل گرداب بلا دور و برم می پیچد

با وجودی که شبانه کتکم زد دشمن
در همه شهر مدینه خبرم می پیچد

این یهودی چه وقیهانه به دور دستم
ریسمان بین قنوت سحرم می پیچد
دشمنم مثل علی پارچه عمامه
دور گردن عوض دور سرم می پیچد

تا ز درگاهیِ خانه گذرم می افتد
بی هوا درد میان جگرم می پیچد

مسئله باز برایم شده در کوچه چرا
گوشه چادرو پا هر دو به هم می پیچد

بعد از آن ضربه سنگین عدو چون مادر
همه عالم بخدا دور سرم می پیچد

گیرد او موی سرم در نگهِ اهل حرم
صحنه کرببلا در نظرم می پیچد


#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#امام_صادق علیه السلام
#شهادت_امام_صادق علیه‌السلام
#مرثیه_امام_صادق علیه السلام
#مدح_امام_صادق علیه‌السلام

السلام ای حجت حق بر زمین
حضرت
صادق امام المومنین

یا ولی الله یا کهف الوراء
فانیا لله ای مرد خدا

ما خدا را با تو پیدا میکنیم
دیده با یاد تو دریا می کنیم

با تو احیا شد قیام اهل بیت
با تو رونق یافت نام اهل بیت

ای فقیه بی بدیل روزگار
تیغ گفتارت شبیه ذو الفقار

هر که در راه شما پابند شد
خوش بر احوالش سعادتمند شد

ای گل زهرا
امام غم نصیب
ای غریب بن غریب بن غریب

ای فدای تربت ویران تو
خاک قبرِ با زمین یکسان تو

زائر تو روزها شد آفتاب
نیمۀ شب روضه خوانت ماهتاب

هرکه از خاک مزارت بوسه چید
طعم داغیِ بیابان را چشید

آفتابیُ به رنگ مغربی
آخرین مرد غریب یثربی

من شنیدم خانه ات آتش زدند
نیمه شب کاشانه ات آتش زدند

میزدی ناله منم پور خلیل
کم ببند آتش به پای من دخیل

پشت در می سوخت از پا تا سرت
بی هوا بُردی تو نام مادرت

بی عمامه بی عبا صورت کبود
پیر مرد شیعه و مرد یهود

دست بسته چون امیر المومنین
پیش اهل خانه می خوردی زمین

رسیمان دست عدو افتاده بود
جای پنجه بر گلو افتاده بود

باز در بین محاسن پنجه خورد
ریسمان را دورِ گردن می فِشُرد

کس نداند با چه وضعی آن پلید
جسم تو از خانه بیرون می کشید

صورت تو لطمه ها بسیار خورد
چند باری گوشۀ دیوار خورد

تیزی سنگی به پهلویت گرفت
حُرمِ آتش گوشۀ مویت گرفت

دستهایت بست و بر مرکب نشست
حرمت موی سپیدت را شسکت

بی ادب بود و دهانش باز شد
دید تنهایم زبانش باز شد

زیره چشمی کرد سوی تو نگاه
حرف های زشت میزد گاه گاه

تو میان شعله ها در اضطراب
لیک اصحابِ تو در خانه به خواب

آمدم تا عقدۀ دل وا کنم
با تو آقا لحظه ای نجوا کنم

درد دل با اهل دل باید نمود
سفرۀ دل پیش صاحب دل گشود

خون جگر با ادّعایت کرده اند
در نماز شب دعایت کرده اند!!

ضربه بر دین با لباس دین زدند
بر امامت تهمت ننگین زدند

ریزه خوار سفرۀ بی گانه اند
فکر تسبیح هزاران دانه اند

وقت فتنه رنگ خود را باختند
فرقه ها در این طریقت ساختند

زیر دندانهای هر دنیا پرست
درهم و دینار مزّه کرده است

تا هیا هوئی بپاشد جا زدند
نیشتر بر پیکر آقا زدند

مصلحت اندیشی آخر تاکجا
دشمنی با خط رهبر تاکجا

بشنود هر کس که باشد اهل خیر
آن تباهی های فرزند زبیر

پور نااهل،عمر خاکستر کند
سیف الاسلام زمان کافر کند

ای که بر حفظ ولایت عاشقید
جمله شاگرد
امام صادقید

حوزه های علمیه چون سنگر است
شاخص دین گفته های رهبر است

برحذر باشید فرزندان دین
جان مولایم امیرالمومنین

وای اگر دستان دشمن واشود
خواب باشیم و علی تنها شود

صبح پیچد این خبر در شهرمان
بسته شد دستِ ولیِ شیعیان

این ردای دلبری زیبنده است
بر کسی که بر ولایت بنده است


#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir