اشعار قاسم نعمتی

#مرثیه_امام_باقر
Channel
Logo of the Telegram channel اشعار قاسم نعمتی
@ghasemnemati_irPromote
6.84K
subscribers
475
photos
229
videos
193
links
چقدر نام تو زیباست اباعبدالله خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است ارتباط با ادمین👈 t.center/ghneamati 🔰ایتا: https://eitaa.com/ghasemnemati 🔰بله: https://ble.ir/ghasemnemati 🔰سروش پلاس: https://splus.ir/ghasemnemati
#امام_باقر علیه السلام
#شهادت_امام_باقر علیه السلام
#مرثیه_امام_باقر علیه السلام


از کودکی با آهِ سوزان گریه کردم
با کاروانی دیده گریان؛گریه کردم

هربار با مویی سپید و قامتی خم
عمه صدامی زد«حسین جان»...گریه کردم

یادم نرفته تا که دیدم مرکب آمد
با یالِ غرقِ خون ز میدان گریه کردم

دنبال مرکب پا برهنه می دویدم
دنبال زن ها در بیابان گریه کردم

دیدم که دسته دسته در گودال رفتند
شد شاه عالم سنگ باران گریه کردم

دیدم یکی زانو زده بر روی سینه
گیسوی جدم شد پریشان گریه کردم

دیدم که آب مشک را روی زمین ریخت
سر می برید از ذبح؛عطشان؛ گریه کردم

پیراهن یوسف به چنگ گرگ افتاد
میر بنی هاشم شد عریان گریه کردم

دیدم سپاهی حمله کرده سوی خیمه
تا صبح ؛من شام غریبان گریه کردم

همبازی ام را پیش چشمم ضجر می زد
گُم شد رقیه در بیابان گریه کردم

پیدا که شد تا صبح باعمه کشیدم
از گیسویش خار مغیلان گریه کردم

با چشمهایم کوچه های شام دیدم
کوچه به کوچه با اسیران گریه کردم

دیدم که ناموس خدا گشته گرفتار
برحال عمه من فراوان گریه کردم

دیدم که می بندد یکی با خیزرانش
لبهای یک قاری قرآن گریه کردم گریان؛گریه کردم

هربار با مویی سپید و قامتی خم
عمه صدامی زد«حسین جان»...گریه کردم

یادم نرفته تا که دیدم مرکب آمد
با یالِ غرقِ خون ز میدان گریه کردم

دنبال مرکب پا برهنه می دویدم
دنبال زن ها در بیابان گریه کردم

دیدم که دسته دسته در گودال رفتند
شد شاه عالم سنگ باران گریه کردم

دیدم یکی زانو زده بر روی سینه
گیسوی جدم شد پریشان گریه کردم

دیدم که آب مشک را روی زمین ریخت
سر می برید از ذبح؛عطشان؛ گریه کردم

پیراهن یوسف به چنگ گرگ افتاد
میر بنی هاشم شد عریان گریه کردم

دیدم سپاهی حمله کرده سوی خیمه
تا صبح ؛من شام غریبان گریه کردم

همبازی ام را پیش چشمم ضجر می زد
گُم شد رقیه در بیابان گریه کردم

پیداکه شد تا صبح باعمه کشیدم
از گیسویش خار مغیلان گریه کردم

با چشمهایم کوچه های شام دیدم
کوچه به کوچه با اسیران گریه کردم

دیدم که ناموس خدا گشته گرفتار
برحال عمه من فراوان گریه کردم

دیدم که می بندد یکی با خیزرانش
لبهای یک قاری قرآن گریه کردم


#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#شهادت_امام_باقر علیه السلام
#مرثیه_امام_باقر علیه السلام

روضه دار منا توئی آقا
شاهد کربلا تویی آقا



به نفس :
#حاج_حسین_سازور
@hajhoseinsazvar_official


به قلم :
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir


https://www.instagram.com/tv/Cfo-tIqoQ4u/?igshid=MDJmNzVkMjY=
#امام_باقر علیه السلام
#شهادت_امام_باقر علیه السلام
#مرثیه_امام_باقر علیه السلام

روضه دارِ منا توئی آقا
شاهدِ کربلا توئی آقا

پیش تو مادرت زمین خورده
نوة مجتبی توئی آقا

همره عمه آمدی گودال
راویِ ماجرا توئی آقا

آنکه دیده گروه گروه زدند
سنگ و چوب و عصا توئی آقا

آنکه دیده به زیرِ چکمه ی شمر
شاه ، زد دست و پا توئی آقا

آنکه دیده تمام قرآن شد
با لگد جا به جا توئی آقا

آنکه دیده ضریح مویِ حسین
دستِ یک بی حیا توئی آقا

آنکه دیده سرِ عزیزِ خدا
رفت بر نیزه ها توئی آقا

بعد از آن شاهدِ هجومِ سپاه
سویِ آل عبا توئی آقا

آنکه همراه قافله رفته
سویِ شامِ بلا توئی آقا

سخت بر تو گذشت آن ساعات
بد شکستند حرمت سادات


اوج بی غیرتی نشان دادند
سنگ در دست این وآن دادند

اول شهر عنان مرکب را
دست یک مشت بد دهان دادند

جای عرضِ سلام ، پیرو جوان
ناسزاها به کاروان دادند

راسِ جدت به زیرِ پا افتاد
بسکه سر نیزه را تکان دادند

دستِ سادات بر سرِ بازار
صدقه تکه های نان دادند

سرِ هر کوچه با سرِ انگشت
دخترِ فاطمه نشان دادند

بوسه گاهِ رسول خاتم را
به دمِ چوبِ خیزران دادند



#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#امام_باقر علیه السلام
#شهادت_امام_باقر علیه السلام
#مرثیه_امام_باقر علیه السلام


بار بلا به شانه کشیدم به کودکی
از صبح تا به عصر چه دیدم به کودکی

از خیمه گاه تا ته گودال قتلگاه
دنبال عمه هام دویدم به کودکی

آن شب که در مقابل من عمه را زدند
فریاد الفرار شنیدم به کودکی

عمه اگرچه در همه جا شد سپر ولی
من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی

آن شب که درخرابه سر آمد میان مان
چون عمه ام رقیه خمیدم به کودکی

با کعب نی لباس همه پاره پاره شد
بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی

یک سرخ مو زقافله ما کنیز خواست
این را به گوش خویش شنیدم به کودکی

در مجلس شراب که شخصیتم شکست
من آستین صبر جویدم به کودکی


#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir