اشعار قاسم نعمتی

#مدح_ومرثیه
Channel
Logo of the Telegram channel اشعار قاسم نعمتی
@ghasemnemati_irPromote
6.84K
subscribers
475
photos
229
videos
193
links
چقدر نام تو زیباست اباعبدالله خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است ارتباط با ادمین👈 t.center/ghneamati 🔰ایتا: https://eitaa.com/ghasemnemati 🔰بله: https://ble.ir/ghasemnemati 🔰سروش پلاس: https://splus.ir/ghasemnemati
#ولادت_حضرت_رقیه سلام‌الله‌علیها
#مدح_ومرثیه_حضرت_رقیه سلام‌الله‌علیها


سوره ی کوثرِ امام حسین
جلوه ی مادرِ امام حسین
نمکِ لشگرِ امام حسین
نازنین دخترِ امام حسین

ای بزرگ قبیله ی عشاق
یا رقیه توئی «هوالرزاق»


دست پرورده ی عقیله توئی
صاحبِ شوکتی جلیله توئی
نازدارِ همه قبیله توئی
پایِ معشوقِ خود قتیله توئی

صاحبِ صحن وبارگاهی تو
بر گنهکارها پناهی تو


می بری دل ز دلبرانِ حرم
ای میاندارِ دخترانِ حرم
خونِ ما نذرِ آستانِ حرم
ای فدایت مدافعانِ حرم

شود آیا که رو سپید شوم
در دفاع از حرم شهید شوم


رویت آئینه دارِ زهرا بود
گیسوانت ضریحِ بابا بود
اولین چادرت چه زیبا بود
در بغل کردنِ تو دعوا بود

تو خودت قبلگاهِ حاجاتی
دستگیری ، رقیه ساداتی

این عمو ها بد عادتت کردند
رویِ شانه زیارتت کردند
گریه ها بر اسارتت کردند
چون نبودند غارتت کردند

به تو سیلی زدند چند نفر
روبرویِ سرِ علی اکبر

ای زمین خورده ، ضربه ها خوردی
ضربه ها را تو بی هوا خوردی
بی هوا بین کوچه ها خوردی
مثلِ مادر ز چند جا خوردی

چند جا ناقه ات محاصره شد
معجرِ پاره ی تو مسخره شد


چه کسی گفته خواب بود افتاد؟؟
بی حیا بی هوا تورا هُل داد
نشد آخر کنی کمی فریاد
کاش عمو بود تا کند امداد

بعد از آن پهلویِ تو خوب نشد
سوزش گیسوی تو خوب نشد

چند روزه سپید شد مویت
وارثِ مادراست پهلویت
مانده یک جایِ دست بر رویت
لای دستانِ زجر گیسویت

تک و تنها تورا زد و آوَرد
بین آغوش عمه پَرتت کرد

همه جا را غبار می دیدی
چهره ها را تو تار می دیدی
همه را نیزه دار می دیدی
پنجه را در شکار می دیدی

لعنتی داد زد سرت را بُرد
چنگ انداخت ، معجرت را بُرد


عمه دیگر سرِ تو را می بست
سِفت تر معجر تورا می بست
زخم هایِ پرِ تورا می بست
چند جا پیکرِ تو را می بست

گفتی عمه، بهم نریز بگو
چیست معنایِ این کنیز بگو




#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#ولادت_امام_جواد علیه السلام
#مدح_ومرثیه


مهر شما در دل عاشق فتاد
خیر دو دنیا به من این فیض داد
باب کرم هستی و باب المراد
اسئَلُکَ بحودک یا جواد

تا که توسل به تو آغاز شد
هر گرهی داشت گدا باز شد

ای نمک سفرۀ سلطان طوس
محضر تو خیل ملک خاک بوس
آینۀ صورت شمس الشموس
دلخوشیِ عمر انیس النفوس

ای علی اکبر ملیح رضا
حلقۀ موی تو ضریح رضا

جود تو شد مظهر کُلِّ صفات
نام تو فتاح همه مشکلات
نازترین تک پسر کائنات
حق بده بابات بمیرد برات

بوسه زلبهای تو کار رضا
ای همۀ دار و ندارِ رضا

گوشۀ حجره شده جایت چرا ؟
مرگ شده ذکر و دعایت چرا ؟
بسته شده راه صدایت چرا ؟
آب نیاورده برایت چرا ؟

شعله به جان و دل زهرا مکش
جان رضا روی زمین پا مکش

ضربه به حیثیت افلاک خورد
رنگ کبودی به رخی پاک خورد
موی به هم ریخته ات خاک خورد
داد زدی دورِ لبت چاک خورد

با جگر سوخته پرپر زدی
بر دَرِ حجره چقدر سر زدی

خون ز لب خشک تو پاشید وای
لحظۀ پرپر زدنت دید وای
چشم به چشمان تو خندید وای
تشت زنان دورِ تو رقصید وای

شعله به جان تو چنین ریخته
آب به پیش تو زمین ریخته

آب نخوردی ... بدنت پا نخورد
یک نخی از پیر و هنت پا نخورد
در ته گودال تنت پا نخورد
مثل حسین بر دهنت پا نخورد

یاد حسین دیدۀ تر داشتی
هر چه سرت آمده ، سر داشتی

چنگ به موی سرش انداختند
روی تن بی سر او تاختند
خیل زنان رنگ ز رخ باختند
پیکر غارت شده نشناختند

عمۀ سادات زمین گیر شد
بر سر بوسیدن رگ پیر شد

طول کشید از نَفَس افتادنش
حنجر پاشیده روی دامنش
عده ای اعراب دَمِ رفتنش
با کتک از کرب و بلا بُردنش

عمه از آن لحظه گرفتار شد
ناقه نشین راهی بازار شد




#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#ولادت_حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#مدح_ومرثیه

در اوجِ دلبری سندِ پاکِ داوری
معصوم زاده ای وزلال و مطهری

یادش بخیر مادرِ گلهایِ یاسمن
تو محسنِ نداشته بیتِ حیدری

شش ماهه ی حسینی و نازت کشیدنی
تو جامی از سبویِ طهورانِ کوثری

کارِ هزار خطبه نموده سکوتِ تو
لب وا نکرده بر همه عشاق رهبری

حالات ابروانِ تو فرقی نمی کند
خنده کنی وگریه کنی باز ،دلبری

مسند نشینِ گوشه گهواره ای ولی
از عالمی تو یک سرو گردن به حق سری

باب الحوائجی لقبِ کوچکِ شماست
اما حقیقتا تو معمایِ محشری

ای آخرینِ علیِ حرم سبطِ بوتراب
مولانژادی وزتبارِ پیمبری

قدری بخند ای گلِ دردانه رباب
تو نازدارِ قافله ،هستیِ مادری

ای نازنین مسافرِ هجده شبِ حسین
ای پارکابِ سلسلة عشق،محوری

قنداقه ات به دستِ علمدار دیدنیست
تاجی ز گُل به شاخِ بلندِ صنوبری

محشر  بنامِ خونِ تو آغاز می شود
گرچه میانِ قافله تو یارِ آخری

نامِ تو بُردم وترک افتاد بر لبم
در تشنگی چو غنچة خشکیده پرپری

سعی صفا ومروه به حالت اثر نکرد
در کربلا ذبیحِ لب عطشان ِ هاجری

پشتِ سرِ حسین به گریه رباب گفت:
داری دلِ مرا به رویِ دست می بری

شد پاره چون گلوی تو بندِ دلِ رباب
اینگونه است حالتِ فرزند ومادری

فرصت نشد به دورِ تنِ نازِ تو پسر
جایِ کفن به گریه بپیچند معجری

با پشتِ دست قبرِ تو را صاف می کنند
فکرِ غنیمت اند در این دشت ،لشگری

پهنایِ نیزه با سرِ تو سازگار نیست
باقی نذاشته تیر برایِ تو حنجری

بالایِ نیزه حرمله نگذاشت مادرت
یه سایه بان درست نماید به روسری

در لحظه ی وصال بیا آبرو بخر
آخر مرا قبول کن آقا به نوکری



#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
#ولادت_امام_جواد علیه السلام
#مدح_ومرثیه

حق سيرتی به صورت انسان رسيده است
آئينه دار جلوه ی يزدان رسيده است

از ماورای عرصه ی جولان جبرئيل
ديباچه اي ز مظهر خوبان رسيده است

وقتي كه پای صحبت عرش است و كبريا
آذين كنيد خانه كه مهمان رسيده است

سرزنده مي شود همه گلهاي ارغوان
عشقی لطيف تر ز بهاران رسيده است

از آسمان نمايشِ رحمت چه ديدنيست
الطافِ حق چو بارش باران رسيده است

در مدحت جمالِ سرا پا خدائي اش
سر رویِ دست ، يوسف كنعان رسيده است

از بسكه دلرباست مناجاتهاي او
از رويِ شوقْ موسیِ عمران رسيده است

ذكر شهادتين به لبهای كوچكش
كودك ولی كمالِ مسلمان رسيده است

بابُ المراد، گل پسر ثامن الحجج
دُردانة امير خراسان رسيده است

در بين ازدحام گدا كوچه وا كنيد
نور دو چشم حضرت سلطان رسيده است

ريحانة بهشتی شمس الشموس شد
خورشيد زاده ای زِ امامان رسيده است

بابا كُش است ناز علي اكبريِ او
تاج سر تمام جوانان رسيده است

مولَي الكريم بنده نوازی ، گره گشا
دلسوز سائلان و فقيران رسيده است

عاشق كُشَ است لحن حجاز لبانِ او
تفسيرِ جامع همهْ قُرآن رسيده است

مسكينی و اسير و زمين خورده اي بيا
شأنِ نزول سورة انسان رسيده است

مجنون كه جايِ خود به تمناي ديدنش
ليلي به گيسوی پريشان رسيده است

زانو زده به پيشِ علومش تمام علم
علامه ی هميشه ی دوران رسيده است

تضمين شيعه بودن ما با ولايتش
احيا گر مبانی ايمان رسيده است

دستش كه هيچ نام عظيمش گره گشاست
صاحب لوای بخشش و احسان رسيده است

با نام او براتِ شهادت دهد رضا
باب وصالِ جمله شهيدان رسيده است

مُهر امامت است ميانِ دو شانه اش
در ظلمت زمان ، مَهِ تابان رسيده است

چون مادرش مشخصه ی حق و باطل است
ميزانِ بينِ جنت و نيران رسيده است

اربابِ ما مُراد چهل ساله رضا
بدرالمنير ليله ی هجران رسيده است

حاجت بياوريد كه بابا شده رضا
كوری چشم جمله حسودان رسيده است

شادم ولی غمی دلِ من رنج مي دهد
شرح غمم به ناله ی سوزان رسيده است

رویِ نگار ما و نگاه نَسَب شناس؟؟؟!!!
زين غصه بر لبم به خدا جان رسيده است

حيفْ اين پسر به چنگ حسودی اسير شد
مانند مادری كه جوان بود و پير شد

برخيز ای جوان سر خود بر زمين مَكِشْ
تو زخم ديده ای پَرِ خود بر زمين مَكِش

اي مادری تر از همه كم دست و پا بزن
پهلو شبيه مادرِ خود بر زمين مَكِشْ

بر تار گيسُوانِ تو جاي لب رضاست
اين گيسوی مطهر خود بر زمين مَكِشْ

اسبابِ رقص و شادي زنها شدي چرا
صورت به پيشِ همسر خود بر زمين مَكِشْ

اينان ز دست و زدنت كِيْفْ می كنند
طاقت بيار و پيكر خود بر زمين مَكِشْ

بر روي نازينْ لبِ تو خاك و خون نشست
پس آيه های كوثر خود بر زمين مَكِشْ

شكر خدا كه نيست تماشا كند رضا
گويد دوديده ی ترِ خود بر زمين مَكِشْ

در كربلا پدر به سر التماس كرد
برخيز ای جوان سَرِ خود بر زمين مَكِشْ

بس كن حسين آبرویِ خويش را مَبَر
زانو كنار اكبر خود بر زمين مَكِشْ

كار عباست بُردنِ اين جسم ، زينبا
با گوشه های معجر خود بر زمين مَكِشْ


#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir