به طور کلی انسانها موجوداتی نارَس، اجتماع انسانی یک گلهی متعفن و جامعهی مدنی یک زندان اعتباری است. گمان میشود که انسانها پیشرفتهترین نوع حیواناند اما حقیقت این است که انسانها بیمارترین نوع حیواناتاند. حیواناتی که ویژگیهای مغزی و عصبی آنها باعث رنج خود و دیگران و نابودی جهان پیرامونی میشود. انسان تنها حیوانی است که عمیقاً حسادت، تکبر، حرص و حقارت را تجربه میکند، از آن رنج میبرد، برمبنای آن زندگی میکند و این پتانسیل را دارد که میلیونها نفر را بخاطر همین احساس بکُشد. انسان تنها حیوانی است که میتواند توهمات خودش را تئوریزه کند، در قالب دین بریزد و به آن تقدس ببخشد و سپس براساس آن خود و دیگران را قانع کند که باید ویرانی به بار آورند. انسان تنها حیوانی است که در انتزاع خود غرق میشود و آن را وحی یا عقل مینامد و با آن دیگران را شکنجه میکند. هیچ حیوانی جز انسان به دلیل ویژگی های بیولوژیکِ عصبی و مغزیاش موجب مرگ میلیاردها گونهی جاندار نشده، تغییرات اقلیمی رقم نزده، ظاهر طبیعت را نابود نکرده، همنوعان خودش را به فقر و فلاکت نکشانده. انسانها تنها نوع حیواناتاند که به سختی با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و زبان هم را نمیفهمند. هر گلّه و قوم انسانی زبانی متفاوت و مختص به خود دارد. فرهنگ گلههای مختلف انسانی نیز مختلف است. یعنی اگر یک چینی با فرهنگ بومی را بگذارید کنار یک آمریکایی با فرهنگ معمول جغرافیای خویش هر دو از زندگی کنار هم رنج میبرند و رفتارشان یکدیگر را آزار میدهد. انسان تنها موجودی است که انبوهی از «نهادهای مشروعیتبخش» برای خودش ساخته که خودش از آنها راضی نیست. نهاد مشروعیتبخش دین، نهاد مشروعیتبخش آکادمی و امثالهم. مثلا هیچ مشخص نیست که بر چه مبنایی انسانها خود را مجبور به تحصیل دانشگاهی میکنند در صورتی که اکثریت از آن هیچ حس رضایتی دریافتنمیکنند. انسان تنها موجودی است که برای خودش مرز تعریف کرده. مرزهای مختلف اعتباری و سیاسی که هر چند قراردادیاند اما ثمرهی عملی دارند: تولد در محدوده یک مرز میتواند جرم باشد، میتواند دلیلی برای تحقیر شدن باشد، میتواند عامل فقر باشد، میتواند دلیل جنگ باشد. میگویند انسان اشرف حیوانات است. خطاست. انسان قطعا پستترین نوع حیوانات است و مجموعهی آنچه او ساخته، یعنی جامعهی بشری، یک زندان متعفن است. نوع بشر از نظر سیستم مغزی و عصبی بیمار است. اگر یک درس از تمام زندگیام گرفته باشم این است که زندگی دربین این گونهی جاندار شقاوت است. شقاوتی که بر ما تحمیل شده.