گانچاروف، خالق رمان شاهکار
ابلوموف، در تابستان ۱۸۵۷ در ایام تعطیلات به مارینباد رفت و رمانی را که بیش از ده سال بر روی آن کار کرده بود در شش هفته تمام کرد. دوران فعالیت خلاقانه پرشور و بیوقفه در تابستان مارینباد لحظاتی بزرگ و منحصر به فرد را در زندگی گانچاروف برجای گذاشت. وی در نامهای با اشاره به اعتقادش به اصل و منشأ ناخودآگاه هنر و بلوغ ارگانیک تدریجیاش، چگونگی پدید آمدن شاهکارش را وصف میکند:
«چه شد که من، مردی مرده، خسته، و بیاعتنا به همه چیز، حتی به موفقیت خود، ناگهان دست به کاری زدم که دیگر از آن ناامید شده بودم و نمیدانید که چگونه دست به کار شدم!... دشوار میتوانستم جلو هیجان خود را بگیرم. سرم مثل طبل صدا میکرد. مستخدمهام مرا گریان دید: مثل دیوانهها
از این سر اتاق به آن سر اتاق میرفتم، روی تپهها و درون جنگلها میدویدم و تو گویی زمین را در زیر پایم احساس نمیکردم. شاید به نظر غریب آید که بتوان رمانی را در طول یک ماه به رشته تحریر درآورد؛ نه تنها عجیب، که غیر ممکن است. اما باید بگویم که رمان در طی سالهای متمادی در سر من پرورانده
شده بود و تنها کاری که برای من مانده بود نوشتن آن بود. چنانچه سالیان سال بر روی آن کار نکرده بودم، امکان نداشت بتوانم آن را در طی یک ماه بنویسم. واقعیت این است که تمام رمان تا جزئیترین صحنهها در ذهن من پخته شده بود و فقط میبایست آن را مینوشتم. طوری مینوشتم که انگار کسی به من دیکته میکرد و در واقع بسیاری از مطالب ناخودآگاه نوشته میشد؛ یک آدم غیبی کنارم نشسته بود و به من میگفت که چه بنویسم.»
🟢منتظر جلسهٔ چهارشنبهٔ قلمزن کتابخوان باشید
👇
با موضوع
«آشنایی با ادبیات روسیه»
و شناخت نویسندگان بزرگ روسیه.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
#قلم_زن
واژهها میمانند!
مجموعه آموزش نویسندگی قلمزن
💠 @ghalamzan_com
🌐 Www.ghalamzan.com