پانوشت قلم نوشت ۲۲
#استرالیا
چندان دوست ندارم درباره افراد موسوم به رنگین کمانی مطلب بنویسم. چون این موضوع، یک مبحث حساسیت برانگیزی شده است و موافقان و مخالفان خودش را دارد.
😐حتی بین اقشار مذهبی و ادیان متفاوت هم چند دستگی درباره نوع برخورد با این افراد به وجود آمده است.
طبق قانون استرالیا – که به ایده خودشان- بر تمام قوانین شرعی، فرهنگی و اجتماعی ارجحیت دارد، افراد با تنوع جنسیتی آزاد و مجاز به هر رابطه دو نفره و همچنین ازدواج رسمی میباشند. اما در شریعتهای مختلف و حتی برخی فرقه های غیر الهی چنین رابطه ای مجاز نیست.
در چنین فضایی بزرگان ادیان ترفندهای مختلفی به کار بستهاند. مثلا برخی از گروههای مسیحیت با خودشان فکر کردهاند که اگر بگوییم چنین رابطهای ممنوع است افرادی که در این فضای باز چنین گرایشی دارند از مسیحیت خارج خواهند شد و اگر ما یک مسیحی داشته باشیم که مرتکب گناه لواط باشد بهتر از این است که او کافر شود. لذا این قانون استرالیا را پذیرفتهاند و در کلیسا پرچم این گروه را برافراشتهاند.
عدهای هم همچنان معتقدند که کفر به یک حکم الهی به معنی خروج از دین است و کسی که این افراد را بپذیرد حتی اگر خودش مرتکب آن عمل زشت نباشد به عذاب قوم لوط مبتلا خواهد شد.
🤎از طرف دیگر این قوم هم به حمایت قانونی اکتفا نکرده و برای ایجاد مقبولیت عامه از هیچ تلاشی فروگزار نمیکند.
اول اینکه اغلب به صورت خیلی مهربان و خیرخواه ظاهر میشوند. در فعالیت های اجتماعی نقشها داوطلبانه ایفا میکنند. و سعی میکنند در محافل مذاهبی (که با آنها مخالفت دارند) مشارکت داشته باشند. مثلا چندی قبل در یک کلیسا دیدم دعاخوان کلیسا یک آقای خانم نما بود.
در مورد مسلمانان هم از همین روش استفاده میکنند. به هر حال در جمع مسلمانان (هر فرقه ای از اسلام) هنوز مقبولیت ندارند. مخصوصا نسل قدیمی تر به شدت علیه آنهاست. اما افراد رنگین کمانی دست بردار نیستند. برپایی راهپیماییهای حمایتی از غزه باعث شده حضور این افراد در بین مسلمانان بیشتر شود. اغلب با ظواهر و نشانههایی که داد میزند اینها از چه طرز تفکری هستند در راهپیماییها و اعتصابات شرکت میکنند.
روش دوم، اسلام آوردنشان است. به ادعای اینکه اسلام آوردهاند وارد فضای خصوصی جوامع اسلامی میشوند. بعضی از هم کیشان مسلمان هم که تا میبینند کسی مسلمان شده، اشک در چشمانشان جمع میشود و با آغوش باز از او استقبال میکنند.
🛐چندی قبل یکی از همین آقایونِ زن نما ادعای اسلام کرد و مدتی با حجاب اسلامی در بین خانمهای مسجد رفت و آمد داشت! تا اینکه یک بار در وضوخانه خواهران کاشف به عمل آمد که او مرد است و جیغ خواهران در آمد که یک آقا به بخش خانمها رسوخ کرده است. حالا بماند که چه داستانی پیش میآید که قوانین استرالیا و قوانین شرع در کنار هم جور دربیاید و چه عکس العمل مناسبی باید صورت بگیرد که مسجد به خاطر اهانت به "توّهم زن بودن" این آقا مجبور به پرداخت خسارت نشود.
صد البته نظر دادن درباره اینکه چه رفتاری در برخورد با این گروه صحیح است، کار من نیست. ولی تجربه ای که از برخورد و کسب اطلاعات از این گروه از افراد دارم این است که عده زیادی از این افراد قربانی هستند و از همه مظلومتر افراد ترنس هستند.
به نظرم باید مرزی بین ترنسها و افراد همجنس باز کشید. عموما ترنسها که در واقع مشکل خلقتی دارند، از وضعیت خود ناراضی بوده و به دنبال درمان و جراحی هستند تا به جنسیت غالبشان تبدیل شوند. آنها برخلاف بقیه افراد رنگین کمانی دنبال تبلیغ و یارکشی نیستند. این افراد در اغلب ادیان هم پذیرفته هستند و احکام شرعی خاص خود را دارند.
برخی دیگر از افراد که ناآگاهانه، به این گروه پیوسته اند، قربانی مرزکشی ها و دسته بندی ما آدمها هستند. مخصوصا مرزکشیهای فرهنگی و سنتی!
💅منظورم از مرزکشی، مرز قرار دادن بین دخترانگی و پسرانگی ست. مرزهایی که حتی خیلی مسخره است: اگر صورتی دوست داری دختری، اگر آبی دوست داری پسری، اگر لاک زدی، دامن پوشیدی، عروسک بازی کردی دختری. اگر دنبال تفنگ بودی، خشن بودی، قوی بودی پسری.
چقدر هر کدام از ما گفته ایم یا شنیده ایم که: مگر دختری که فلان کار را میکنی؟ یا این کار واسه پسرهاست.
⚧در ظاهر جملات منطقی و ساده ای به نظر می آید ولی همین خط کشی ها در کنار تبلیغات شیطانی این گروه باعث میشود که فرد دچار تردید شخصیتی شود که آیا جنسیت من ذاتی است یا اکتسابی؟ شاید همینها علائمی است که ثابت میکند جنس روح من با جنس جسمم فرق دارد و من باید به فکر تامین نیاز جنس روحم باشم نه جسمم. (این حرفهایی ست که آدمهای همجنس گرا میزنند!)
خیلی تدبیر میخواهد که نه از این ور بام بیافتیم نه از آن طرف و کسی را هم از بالای بام پرتاب نکنیم.
دیوار این بام بدجوری کوتاه شده است. خدا خودش رحم کند.