از بالای نردبان صدایم کردی
دیدی درقلبم باز بود
دیدی عشق علنی شد
بالای سرم خوشه های انگور
وشراب جانم شامپاین ترا میجوشید
دیدی!.
درکلمه عشق در آغوشم بگیر
لبهایت مهر نمازم
بوسه هایت عبادت صبح و شامگاهم
آنچه بمن میآید تو هستی
معنای جاده داری وداستان خوابهایم.
در کلمه عشق در آغوشم بگیر
بگذار تورم زندگی کمی آرام گیرد
گرانی نفس از سرعت بایستد
وهوا از حال خمود در آید
مرا به جاده های تو پرتاپ کند.
تو نیستی اما هوا بوی ترا گرفته باحتیاج
باران بهانه ی ترادارد باشگ
باد زوزه میکشد از جدائی.
باغچه ی تابستان خشکید
حلزونها از شاخه های مو و
دریا بافق آویزانند
و گرین- تی بدون لیوان و لیمو
دست بدست نیمکتها میچرخد
با یک دیوانگی نامعلوم ساحل بزیر پاهایم میدود
صدای قلبم میآید
اسمت را فریاد میزند.
#شوکت_آمستردام
#گرد_همایی_شاعران__و_نویسندگان_پیشرو_مهاجر
#اروپا_امریکا_و...
https://t.center/gerdehamaeiadabitate