به: جف بزوس
🔹فرهنگ کلونی ِ فضاییِ شعر فارسی ( سیاستهای حوزه فضا در شعر/ طرح نقد ترمیمی )
🔹مراد قلی پور
شعر فارسی ، بیشترینِ عمر خود را در فضایی نازیسته ، سپری کرده است . اگر هم گاها غیر ارادی به زمین برگشته ، برای این بوده که تعطیلات خود را پشت سر بگذراند . زمین برای شعر فارسی ، همیشه یک پارک تفریحی بوده است . باید پرسید : ریشه شناختی امر فضا در شعر فارسی چیست ؟ آیا این امر ، ژنتیک است یا اپیژنها و عوامل محیطی ، دخیل بودهاند ؟ نقش فرهنگ ، نژاد و تاریخ در این میان چگونه است ؟
اگر نسل آینده از زمین به عنوان یک " پارک تفریحی " بهره خواهد برد ؛ اما ما ایرانیان عملا این رخداد را از قرنها پیش در شعر فارسی شاهدش بودهایم . سیاستهای حوزه فضا در شعر فارسی ،خاص خود این زبان و برخی کشورهای متاثر از خوانشهای فقهی فرهنگ اسلامی است . گویا شعر فارسی ، توانسته به تنهایی مردم کشور خود را به فضایی نازیسته کوچ دهد ؛ اما هنگامی که برای گردشگری و تعطیلات به زمین برگشته با هیچ انسانی مواجه نشده است . زمین در مواجهه با گستردگی فضا در شعر فارسی ، بسیار سیارهای کوچک است . این ، باعث گمشدگی زمین در شعر فارسی شده است . بادکنکی را در نظر بگیرید که بر اثر رویارویی با بادها در آسمانها معلق است و هرگز به زمین نمیرسد ؛ اما در لحظاتی بسیار اندک از سرنوشت تاریخی ، با زمین ، سایش مییابد ، ولی فرصت تجربهای زیسته را در زمین نمییابد . شعر ما هم و به تبعاش فرهنگ ما سرنوشتی بادکنکی دارد . ما دچار دو سوی ناتجربگی و نازیستگی هستیم . نه تجربه زیست در فضا را به شکلی ارادی برگزیدهایم و نه برگشتن ما به زمین هم ، دست خود ما بودهاست . اگر بادها نایاب شوند ؛ پس قسمت بادکنکها این است که به زمین تنه بزنند .
شعر فارسی ، هم حتی امر تعطیلات و تفریحاش اینگونه است ، نه حتی شعر ، بلکه همه چیز در فرهنگ اسلامی ، تا اکنون نتوانسته از زمین محافظت کند . ما برای فرزندان و نسلهای آینده ، چیز زیبایی در مورد خاطرات زمین به یادگار نگذاشتهایم . اصلا به یاد نیاوردیم که زمین میتواند ارزشمندترین سیاره جهان باشد .آیا شعر میتواند یک تمدن باشد ؟ شعر فارسی از کدام حوزه تمدنی در جهان دفاع نموده است ؟ آیا این شعر به عنوان یک تمدن تا اکنون توانسته از انرژی بهره ببرد ؟ بیگمان ، شعر فارسی این انرژی را از خارج سیاره زمین بدست آورده است ؛ اما یک چیز را فراموش کرده و آن هم فراموشی کوچکی نیست ، آن این که باید به یاد بیاورد که سیاره ما سیارهای منحصر است . نباید شاهد ویرانیاش باشیم . فرهنگ ایرانی بویژه از دوره اسلامی به بعد هنوز هم " فرهنگ کلونی فضایی " است . نمود این امر را میتوان در ساختار زبان شعر فارسی ، ردیابی کرد ؛ اما چیزی که مهم است این است که مردم ایران هرگز نتوانستهاند در کلونیهای فضایی شعر فارسی زیست کنند . گویا شعر فارسی، هیچ فضایی را در آسمانها وجود ندارد که تجربه نکرده باشد ؛ اما همیشه کلونیهایی را که در فضا ساخته خالی از انسان بودهاست . فرشتهها ، خدایان ، مجردات ، موجوداتی مجهولالهویه ، همیشه ساکنان کلونی فضایی شعر فارسی بودهاند . شعر فارسی در چند دوره بسیار محدود و کم مثل بادکنکی به زمین تنه زده است و بی آن که به ساختارها توجه نماید ، همه چیز را به هم زده است . شعر متعهد دهه ۴۰ و ۵۰ هم باید در مورد زمینی بودنش مشکوک بود ؛ یعنی چیزی نبود که اراده خود شعر باشد . تجربه تنه زدن بود . شعر بعد از قرنها برای تفریح و تعطیلات فضایی به زمین برگشته بود که هیجانی گشت و بدون هیج تجربه و شناختی از وضعیت دنیای مدرن ، علیه ساختارهای جامعهاش شورش کرد . این چیزی نبود که خود شعر بخواهد ؛ بلکه از شعر خواستند .
اما مساله شعر حافظ کمی فرق دارد . حافظ تقریبا توانسته بین زیست در کلونیهای فضایی شعر و بازدید از زمین توازن برقرار کند . اگر هم گاها شعرهایش کاملا زمینیاند و در برخی موارد دست به توطئه میزند کاملا ارادی و معطوف به زبان شعر خود اوست . حافظ میداند که چه کسانی باید در زمین باقی بمانند تا از آن محافظت کنند ؛ اما شعر متعهد دهه۵۰ ،گویا هرگز چنین چیزی را متوجه نشد . از دهه شصت تا اکنون ، شعر فارسی کاملا ذهنی و فضایی است . اگر هم به زمین برمیگردد با هیچ انسانی مواجه نیست . شعر هفتاد ، شعر بیانسان است . انسان در شعر هفتاد دچار قتلهای زنجیرهای شد . هنوز هم این قتلها ادامه دارند . این شعر دارد برای مخاطبانش ران فرشتهها را کباب میزند . زمین قرنهاست که برای شعر فارسی یک پارک تفریحی است . این شعر به نیابت از مردم خودش برای بازدید گاهگاه به زمین اصابت میکند . آیا در حیات نسلهای بعدی که شکلی از کلونیهای فضایی است تجربه نازیسته شعر فارسی میتواند کمک کننده باشد ؟!
چاپ شده در :
شماره ۱۴۰۴ روزنامه نقد حال / سهشنبه ۷ شهریورماه ۱۴۰۲