🌷مدح و مرثیه🌷

#آیت_الله_کمپانی
Канал
Логотип телеграм канала 🌷مدح و مرثیه🌷
@ganjine5Продвигать
4,31 тыс.
подписчиков
1,5 тыс.
фото
278
видео
5,56 тыс.
ссылок
هدف مجموعه کانالهای (مدح و مرثیه) دسترسی آسان مادحین و ذاکرین محترم به متن نوحه هاست. @davodTahmorasi
#غزل

دیرگاهی است پناهنده ی این درگاهم
بلکه عمری است که خاکِ رهِ این خرگاهم

گر چه در هر نفسی کالبدم می میرد
به امیدِ تو بوَد زنده، دلِ آگاهم

گاهی از ذوقِ لبت، لاله صفت می شکفم
گاهی از شوقِ قَدَت، شمع صفت می کاهم

گر برانی ز درم، از همه درویش ترم
ور بخوانی به برم، بر همه شاهان شاهم

گر بوَد خشمِ تو، در خطّه ی خاکم، ماهی
ور بوَد مِهر تو، بر قبّه ی گردون، ماهم

پرتویی گر ز تو تابد به من ای چشمه ی نور
شجرِ سینه ی سینا و لِسانُ اللّهم

طورِ نور است به اشراقِ تو ما را ظلمات
خضرم؛ ار سایه ی لطفِ تو بوَد همراهم

گر ز چاهِ غم و نفرت تو نجاتم بخشی
یوسفِ مملکت مصرم و صاحب جاهم

تیشه ی ریشه کَنِ قهرِ تو را من کوهم
کهربای نظرِ لطفِ تو را من کاهم

بِستان دادِ من از طالعِ بیداد گرم
ورنه در خرمنِ گردون زند آتش، آهم

تیره و تار شد از دودِ دلِ آیینه، فکر
ترسم آن آینه ی حُسنِ جهان آرا، هم

(مفتقر) خاکِ رهِ گوشه نشینِ درِ توست
بهرِ او گوشه ی چشمی، ز شما می خواهم.


مرحوم آیت الله شیخ محمّدحسین غروی اصفهانی

#مفتقر
#آیت_الله_کمپانی

@ganjine5
#غزل
#الجمعه

من ز مجنون و تو در حُسن، سبق برده ز لیلی'
دلِ من سینه ی سینا، رخِ تو طورِ تجلّی'

هر که را روی به یاری و نگاری به کناری
جزء به دامانِ تو ما را نبوَد، دستِ تولّی'

نالم از سرزنشِ حاشیه ی بزمِ تو حاشا!
کنم از تازه حریفانِ تو گاهی، گِله، کلّا1

گر چه دوریم، ولی مستِ مِیِ شوقِ حضوریم
عارفان را نبوَد جزء به تو هم از تو تسلّی'

وهم هرگز نتواند که بِدان پایه بَرد پی
رفرفِ همّت اگر بگذرد از عرشِ مُعَلّی'

ذرّه هر چند در این مرحله همّت بگمارد
تابِ خورشید ندارد «و مَتی' أقبَلَ وَلّی'»2

قابِ قوسینِ دو ابروی تو، بس منظرِ عالی است
قوّه ی باصره ی عقل «دَنی' ثُمّ تَدَلّی'»3

(مفتقر) یارِ غیور است، ز خود نیز بیندیش
یَتجلّی لِفؤاد عَن سِوَی الله تَخلّی'.4


1: هرگز

2: هرگاه روی آورد، سریع باز میگردد و پشت می کند.

3: نزدیک رفت سپس نزدیک تر شد(ثم دنی' فتدلی: آیهء شریفهء ۸ سورهء مبارکهء نجم)

4: معنای بیت: ای مفتقر یار(محبوب) غیور است، در هر دلی تجلی نمی کند، بلکه فقط در دلی که از غیرِ خدا خالی شود، تجلّی می کند.

مرحوم آیت الله شیخ محمّدحسین غروی اصفهانی

#‌مفتقر
#‌آیت_الله_کمپانی

التماس دعای فرج

@ganjine5
#قصیده

🌺میلادیّه حضرتِ امیرالمؤمنین علیه السّلام🌺

#حضرت_‌امام_‌علی_‌ع_مدحیه
#امیرالمؤمنین_ولادت
#حیدریه


بوی گل و سنبل است یا که هوای بهار؟
زمزمه ی بلبل است یا که نوای هَزار؟

نغمه ی روحُ القُدُس، می رسد از بزمِ انس
یا که نسیمِ صبا، می وزد از کوی یار؟

صفحه ی روی زمین همچو بهشتِ برین
از چه چنین عنبرین؟ وز چه چنین مشکبار؟

لاله ی خود رو بِرُست، ژاله به رویش نشست
بوی خوشش کرده مست، هر که بُدی هوشیار

چرخ مرصّع کمر، چتر ملمّع به سر
گوهرِ انجم کند، بر سرِ مردم نثار

هم به بسیطِ زمین، پهن بساطِ نشاط
هم به محیطِ فلک، سور و سُرور استوار

صبحِ ازل می دمد از افقِ لم یزل
شامِ ابد می رمد از دمِ شمس النّهار

مظهرِ غیبِ مَصُون، مُظهِرِ ما فی البُطون
از افقِ کاف و نون، سر زده خورشیدوار

مالکِ مُلکِ وجود، شمعِ شبستانِ جود
شاهدِ بزمِ شهود، پرده گرفت از عذار

از افقِ لا مکان، عینِ عیان شد عیان
قطبِ زمین و زمان، کون و مکان را مدار

روحِ نفوس و عقول، اصلِ اصیل و اصول
نفسِ نفیسِ رسول، خسروِ والا تبار

دافعِ هر شکّ و ریب، پاک ز هر نقص و عیب
فالقِ اِصباحِ غیب، از پسِ شبهای تار

ناظمِ سِرّ و علن، بت فکن و بت شکن
غرّه ی وجه الزّمن، دُرّه ی رأس الفخار

شاخه ی طوبی' مثال، در چمنِ اعتدال
ماهِ فروزان جمال، در فلکِ اقتدار

قُبّه ی خرگاهِ او، قبله ی اهلِ کمال
پایه ی درگاهِ او، ملتزم و مستجار

طفلِ دبستان اوست، حاملِ وحیِ اله
بلبلِ بستان اوست، پیکِ خداوندگار

قاسمِ ارزاق کیست؟ ریزه خورِ خوان او
قابضِ ارواح کیست؟ بنده ی فرمان گذار

صاحبِ تیغِ دو سر، از دمِ او مفتخر
روحِ قدس فیض بر، از درِ او بی شمار

مظهر و مجلای حق، طورِ تجلّای حق
برد به یک جلوه از، سینه ی سینا قرار

نیّرِ انجم خدم، تافت ز اوجِ حرم
شد ز حضیضِ عدم، نورِ وجود آشکار

گوهرِ بحر قِدم از صدف آمد برون
فلکِ محیطِ کَرَم، در حرم آمد کنار

کعبه پر از نور شد، جلوه گهِ طور شد
سِرّ انا الله ز نور، گشت عیان نی ز نار

مکّه شد از بوی او، رشکِ ختا و خُتَن
وز چمنش روی او، گلشنِ دارالقرار.


مرحوم آیت الله شیخ محمّدحسین غروی اصفهانی

#مفتقر
#آیت_الله_‌کمپانی

التماس دعای فرج

@ganjine5
🌷مدح و مرثیه🌷
شهِ مُلک قِدم ، مالک رقابِ اکرم و اعظم مهِ انجم خَدَم ، بدرِ حقیقت ، نیّرِ دین شد سلیلِ پاکِ احمد ، زیب و زینِ مسندِ سرمد ابوجعفر محمد ، باقرِ علمِ نبییّن شد محیطِ علم ربّانی ، مدارِ فیضِ سبحانی که در ذات و معانی ، ثانی عقلِ نخستین شد لِسان الله ناطق ،…
#قصیده
#امام_باقر_ع


🌺در مدح و منقبت امام محمّد باقر علیه السّلام🌺


بهار آمد، هوا چون زلفِ یارم، باز مشگین شد
زمین چون رویش از گلهای رنگارنگ، رنگین شد

نگارستانِ چینی شد، زمین از نقشِ گوناگون
چمن، مشکِ ختن از یاسمن، وز بوی نسرین شد

دلِ آشفته شد محوِ گلی از گلشنِ طاها
اسیرِ سنبلی از بوستانِ آلِ یاسین شد

چه گویم از گلِ رویش؟ مپرس از سنبلِ مویش،
ز فیضِ لعلِ دلجویش، مذاقِ دهر شیرین شد

که را نیرو که با آن آفتاب رو، زند پهلو؟!
که در چوگانِ حُسنش، قرصِ خور چون گوی زرّین شد

به میزانِ تعادل با گلِ رویش چه باشد گل؟
که با آن خرمنِ سنبل که از یک خوشه پروین شد

جمالِ جانفزای او، ظهورِ غیبِ مکنون بود
دو زلفِ مشکسای او، حجابِ عزّ و تمکین شد

هم از قصرِ جلال او بوَد عرشِ برین برجی
هم از طورِ جمالِ او فروغی طورِ سینین شد

به باغِ استقامت، اوّلین سرو آن قد و قامت
به میدانِ کرامت، شهسوارِ مُلکِ تکوین شد

شهِ مُلکِ قِدم، مالک رقابِ اکرم و اعظم
مهِ انجم خدم، بدرِ حقیقت، نیّرِ دین شد

سلیلِ پاکِ احمد، زیب و زینِ مسندِ سرمد
ابو جعفر محمّد، باقرِ علمِ نبیّین شد

محیطِ علمِ ربّانی، مدارِ فیضِ سبحانی
که در ذات و معانی، ثانی عقلِ نخستین شد

لسانُ اللهِ ناطق و الدّلیل البارع الفارغ
مشاکل از بیانِ دلستانش، حلّ و تبیین شد

حقایق گو، دقایق جو، رقایق جو، شقایق بو
سراجِ راهِ حق کز او، رواجِ دین و آیین شد

درش چون سینه ی سینا، به رفعت گنبدِ مینا
لبش جان بخش و روح افزا، دلش بنیادِ حق بین شد

مرارت ها چشید آن شاهِ خوبان، از بنی مروان
مگر آن تلخ کامی بهرِ زهرِ کین به تمرین شد

عجب نبوَد گر از اخگرِ سوزان سراپا سوخت
چو او را شاهدِ بزمِ حقیقت، شمعِ بالین شد

برای یکّه تازِ عرصه ی میدانِ جانبازان
ز جورِ کینه ی مروانیان، اسبِ اجل زین شد.


مرحوم آیت الله شیخ محمّدحسین غروی اصفهانی

#مفتقر
#آیت_الله_کمپانی

التماس دعای فرج

@ganjine5
#غزل
#الجمعه


به جرمِ آنکه عاشقم، ز من کناره می کند
دچارِ دردِ عشق را، به درد چاره می کند

به عرصه ای که یکّه تازِ حُسنِ او قدم زند
هزار رخنه در دل، دو صد سواره می کند

فروغِ روی او چنان زند رهِ خیال را
که عقلِ پیر، پرده ی خیال پاره می کند

فدای ماه پاره ای شوم، که تیره غمزه اش
دو نیمه، قرصِ ماه را به یک اشاره می کند

چو لاله داغم از غمش، ولیک خوش دلم که او
چو شمع ایستاده و مرا نظاره می کند

هر آنچه می کند به من، نگارِ ماه روی من
نه چرخِ کج روش، نه طالع و ستاره می کند

شب است روزِ تار من، ز دردِ بی شمار من
مگر بلای عشق را کسی شماره می کند

ز سوزِ آهِ (مفتقر) چرا حذر نمی کنی؟
مگر نه سوز ِاو اثر، به سنگ خاره می کند.


مرحوم آیت الله شیخ محمّدحسین غروی اصفهانی

#مفتقر
#آیت_الله_کمپانی

التماس دعای فرج

@ganjine5
#غزل
#الجمعه


دیرگاهی است پناهنده ی این درگاهم
بلکه عمری است که خاکِ رهِ این خرگاهم

گر چه در هر نفسی کالبدم می میرد
به امیدِ تو بوَد زنده، دلِ آگاهم

گاهی از ذوقِ لبت، لاله صفت می شکفم
گاهی از شوقِ قَدَت، شمع صفت می کاهم

گر برانی ز درم، از همه درویش ترم
ور بخوانی به برم، بر همه شاهان شاهم

گر بوَد خشمِ تو، در خطّه ی خاکم، ماهی
ور بوَد مِهر تو، بر قبّه ی گردون، ماهم

پرتویی گر ز تو تابد به من ای چشمه ی نور
شجرِ سینه ی سینا و لِسانُ اللّهم

طورِ نور است به اشراقِ تو ما را ظلمات
خضرم؛ ار سایه ی لطفِ تو بوَد همراهم

گر ز چاهِ غم و نفرت تو نجاتم بخشی
یوسفِ مملکت مصرم و صاحب جاهم

تیشه ی ریشه کَنِ قهرِ تو را من کوهم
کهربای نظرِ لطفِ تو را من کاهم

بِستان دادِ من از طالعِ بیداد گرم
ورنه در خرمنِ گردون زند آتش، آهم

تیره و تار شد از دودِ دلِ آیینه، فکر
ترسم آن آینه ی حُسنِ جهان آرا، هم

(مفتقر) خاکِ رهِ گوشه نشینِ درِ توست
بهرِ او گوشه ی چشمی، ز شما می خواهم.


مرحوم آیت الله شیخ محمّدحسین غروی اصفهانی

#مفتقر
#آیت_الله_کمپانی

التماس دعای فرج

@ganjine5
@ganjine5

#کانال_مدح_و_مرثیه
#امام_هادی_ع
#آیت_الله_کمپانی
________________________________

فتاده مرغ دلم زآشیان در این وادی
که هر کجا رود افتد بدام صیادی


نه شمع انجمنی تا که روشنی بخشد
نه شاهدی که غم از دل برد به شیادی


دلا ، دل از همه برگیر و خلوتی بپذیر
مدار از همه عالم امید امدادی


مگر ز قبله حاجات و کعبه مقصود
ملاد و حاضر و بادی علی ، الهادی


محیط کون ومکان نقطه ای بصیر وجود
مدار عالم امکان مجرد و مادی


شها تو شاهد میقات(لی مع اللهی)
تو شمع جمع شبستان ملک ایجادی


صحیفه ملکوتی و نسخه لاهوت
ولی عرصه ناسوت بهر ارشادی

نه ممکنی و نه واجب چه واحدی به مثل
که هم برون زعدد هم قوام اعدادی


مقام باطن ذات تو قاب قوسین است
به ظاهر هر چه در این خاکدان اجسادی


کشیدی از متوکل شدائدی که به دهر
ندیده دیده گردون ز هیچ شدادی


گهی به برگه درندگان گهی زندان
گهی به بزم می و ساز باغی عادی


تو شاه یکه سواران دشت توحیدی
اگر پیاده روان در رکاب الهادی


ز سوز زهر و بلاهای دهرجان تو سوخت
که بر طریقه أبا و رسم اجدادی


لطفا با ذکر منبع فوروارد کنید


https://telegram.me/ganjine5
@ganjine5

#کانال_مدح_و_مرثیه
#امام_هادی_ع
#آیت_الله_کمپانی
________________________________

فتاده مرغ دلم زآشیان در این وادی
که هر کجا رود افتد بدام صیادی


نه شمع انجمنی تا که روشنی بخشد
نه شاهدی که غم از دل برد به شیادی


دلا ، دل از همه برگیر و خلوتی بپذیر
مدار از همه عالم امید امدادی


مگر ز قبله حاجات و کعبه مقصود
ملاد و حاضر و بادی علی ، الهادی


محیط کون ومکان نقطه ای بصیر وجود
مدار عالم امکان مجرد و مادی


شها تو شاهد میقات(لی مع اللهی)
تو شمع جمع شبستان ملک ایجادی


صحیفه ملکوتی و نسخه لاهوت
ولی عرصه ناسوت بهر ارشادی

نه ممکنی و نه واجب چه واحدی به مثل
که هم برون زعدد هم قوام اعدادی


مقام باطن ذات تو قاب قوسین است
به ظاهر هر چه در این خاکدان اجسادی


کشیدی از متوکل شدائدی که به دهر
ندیده دیده گردون ز هیچ شدادی


گهی به برگه درندگان گهی زندان
گهی به بزم می و ساز باغی عادی


تو شاه یکه سواران دشت توحیدی
اگر پیاده روان در رکاب الهادی


ز سوز زهر و بلاهای دهرجان تو سوخت
که بر طریقه أبا و رسم اجدادی


لطفا با ذکر منبع فوروارد کنید


https://telegram.me/ganjine5
@ganjine5

#کانال_مدح_و_مرثیه
#امام_هادی_ع
#آیت_الله_کمپانی
________________________________

فتاده مرغ دلم زآشیان در این وادی
که هر کجا رود افتد بدام صیادی


نه شمع انجمنی تا که روشنی بخشد
نه شاهدی که غم از دل برد به شیادی


دلا ، دل از همه برگیر و خلوتی بپذیر
مدار از همه عالم امید امدادی


مگر ز قبله حاجات و کعبه مقصود
ملاد و حاضر و بادی علی ، الهادی


محیط کون ومکان نقطه ای بصیر وجود
مدار عالم امکان مجرد و مادی


شها تو شاهد میقات(لی مع اللهی)
تو شمع جمع شبستان ملک ایجادی


صحیفه ملکوتی و نسخه لاهوت
ولی عرصه ناسوت بهر ارشادی

نه ممکنی و نه واجب چه واحدی به مثل
که هم برون زعدد هم قوام اعدادی


مقام باطن ذات تو قاب قوسین است
به ظاهر هر چه در این خاکدان اجسادی


کشیدی از متوکل شدائدی که به دهر
ندیده دیده گردون ز هیچ شدادی


گهی به برگه درندگان گهی زندان
گهی به بزم می و ساز باغی عادی


تو شاه یکه سواران دشت توحیدی
اگر پیاده روان در رکاب الهادی


ز سوز زهر و بلاهای دهرجان تو سوخت
که بر طریقه أبا و رسم اجدادی


لطفا با ذکر منبع فوروارد کنید


https://telegram.me/ganjine5