🌺 نویسنده و ویرایش کننده از : جناب آقای کربلایی علیرضا نادری
🌺باز طبعم را هوای بادهء گلگون بُوَد
در سرم شور و نوا و نغمهء موزون بُود
نوبهار است و کنارِ یار ، ساقی می بیار
طالعِ مِی با مبارک طلعتی میمون بود
بادهء گلرنگ و نگاری شوخ و شنگ و وقت تنگ
هر که را این سود و این سودا نشد مغبون بود
صحبتِ حورِ بهشتی باغ و گلشن چون بهشت
هر که این عشرت بهشتی بختِ او وارون بود
جز لبِ جوی و کنار یار ، دلجویی مجو
جز حدیثِ مِی مگو کافسانه و افسون بود
ساقیا! دِه ساغری بر گردنم نه منتّی
از خُمی کش یک حباب او خمِ گردون بود
از خُمِ وحدت که لبریزِ محبت بود ، عشق
از خُمی کاندر هوایش در خم افلاطون بود
از خُمِ مینای عشق ، حُسن لیلای ازل
کز صبوحش عقل تا شامِ ابد مجنون بود
بادهء گلگون اگر خواهی برون از چند و چون
از غمِ عشقِ ولی ، حضرتِ بی چون بود
پادشاهِ کشورِ ایجاد ابوجعفر جواد
آن که در عینِ حدوثش با قِدم مقرون بود
مصحفِ آیات و عنوانِ حروفِ عالیات
غایةُ الغالیات کاوصافش ز حد بیرون بود
مظهرِ غیبِ مصون و مُظهر ما فِی البُطون
سرّ ذاتش سرّ اسمِ اعظمِ مخزون بود
گنجِ هستی را طلسم و با جهان چون جان و جسم
مخزنِ دُرَّ ثمین و لؤلؤ مکنون بود
فالقِ صبحِ ازل ، مصباحِ نورِ لَم یزل
کز تجلّی های او اِشراقِ گوناگون بود
طورِ سینای تجلی ، مطلعِ نور جلیّ
کز فروغش پورِ عمران واله و مَفتون بود
شد خلیل از شعلهء روی مهش آتش به جان
فُلکِ عمر ِنوح از سودای او مَشحون بود
گر ذبیح اندر رهش صد بار قربانی شود
در مِنای عشقِ او ، از جان و دل مَمنون بود
چشمِ یعقوب از فراق روی او بی نور شد
یوسف اندر سِجنِ شوقِ کوی او مَسجون بود
در کمندِ رنجِ او ، رنجور ایّوبِ صبور
طمعهء کامِ نهنگِ عشقِ او ذوالنّون بود
بر سرِ راهش نخستین راهِبِ راغب ، مسیح
آخرین پروانهء شمعِ رُخش شَمعون بود
قرنها بگذشت و ذوالقَرنین با حرمان قرین
خضر از شوقِ لبش سرگشتهء هامون بود
غُرهء وجهِ محمّد ، قرّةُ العینِ علی
زُهرهء زهرا و دُرّ درجِ آن خاتون بود
فرع میمون امامِ ثامنِ ضامن ، رضا
اصل مأمونِ تمام واجب و مَسنون بود
عرشِ اعلی در برش مانند کرسی بر درش
امر عالی مصدرش ما بینِ کاف و نون بود
لعلش اندر روح افزایی بِه از عینُ الحَیوة
سَروش از طوبی' به رعنایی بسی افزون بود
گِرد روی ماه او مِهرِ فلک گَردش کند
پیش گَردِ راهِ او خرگاهِ گردون دون بود
گاهی از غیرت گهی از حسرتِ آن ماه رو
قرصِ خور ، چون شمعِ سوزان و چو تشتِ خون بود
التماس دعای فرج
#آیت_الله_شیخ_محمدحسین_غروری_اصفهانی_ره_کمپانی#مفتقرhttps://telegram.me/ganjine5