* سلطان سخن
با مطالعۀ تصحیح دوم از دیوان اثیر اخسیکتی نکاتی به نظر حقیر آمد که در اینجا مینویسم. مصحح محترم دیوان اثیر دکتر براتی خوانساری استاد دانشگاه اصفهان، با وجود بهرهمندی از دستنویس شمارۀ 132 موزۀ بریتانیا مورخ 713-714ق، به مقدمۀ آن که حاوی یک حکایت با یک رباعی است بیاعتنا بوده و درنیافتهاند که این حکایت، ازین جهت که در اقدم نسخ دیوان اثیر جای گرفته و دلیل سرایش رباعی را از سوی اثیر در برابر خاقانی بازگو کرده، قابل توجه است. لذا آن را از روی نسخ دیگر که کمی با ضبط رباعیِ مقدمه متفاوت است، قلمی کردهاند (ص821 دیوان چاپی).
حکایت مورد نظر که از «شنیده»های کاتب است و تا سال 713-714ق رواج داشته، در مقدمه به شکل موجز آمده و با کاربرد القابی ارجمند، به فضل و عربیدانی اثیر تأکید دارد؛ نیز از نظر فهم ارتباط بین اثیر و خاقانی حائز اهمیت است، اما مورد توجه مصحح نبوده است. این حکایت، نزدیکترین منبع به زندگانی دو شاعر است که به نقد اثیر بر شعر خاقانی نیز اشاره کرده است:
«سلطانالشعرا قدوةالحکما اثیرالدین اخسیکتی رحمه الله به غایت فاضل بوده است و در عربیت مهارتی تمام داشته ... شنیدم که وقتی در تبریز بود؛ اتفاقاً روزی بر در دکانی نشسته بود. خاقانی با کوکبه و بوشی تمام میگذشت. چون او را بدید گفت تو کیستی و چه نام داری. اثیرالدین بر بدیهه این رباعی بگفت:
آنم که بر امروز برد رشک دیم
جانم خردم تنم ندانم که کیم [ظ طبق نسخ دیگر: چیم]
چون پرسیدی راست بگویم که کیم
سلطان سخن اثیر اخسیکتیم
خاقانی به غایت خجل شد و او را در کنار گرفت و بنواخت؛ همچنین خاقانی در قطعهای میگوید:
هنوز در عدمست آنکه همقران منست؛ اثیر در آخر قصیده میگوید: نه من قرین وجودم سفه بود گفتن/ هنوز در عدمست آنکه همقران منست».
در حکایتی که در سفینۀ تبریز آمده و دیدار خاقانی و اثیر را روایت میکند، اثیر پس از یافتن نشانی خاقانی، به منزل او وارد میشود؛ برایش شعرهای بدش را میخواند و تحقیرش میکند. خاقانی بعد از رندی و به تعبیر خودش «حرامزادگیِ» اثیر، به هویت وی پی میبرد؛ اما در حکایتی که یکی دو دهه پیشتر از سفینۀ تبریز، در نسخۀ بریتانیا به ثبت رسیده و نظر مصحح دیوان اثیر را جلب نکرده، اثیر بر در دکانی نشسته، خاقانی با احتشامی تمام، بر او میگذرد و هویتش را میپرسد و اثیر باز هم رندانه افشای هویت میکند.
با عنایت به حکایاتی که در سفینۀ تبریز آمده و جناب دکتر شفیعی کدکنی به تحلیل آن پرداختهاند، میدانیم که اثیر اخسیکتی، بسیار هتّاک بوده است؛ چنانکه حتی، حرمت خاقانیِ محتشم را در شهر و خانۀ خودش هم نگاه نمیداشته است. مانند حکایتی که در آن از رو به رو شدن خاقانی با اثیر اخسیکتی در حال مستی سخن گفته و اثیر، علتالمشایخِ خاقانی را به شکلی به رخ خاقانی کشیده که خاقانی ترجیح داده فقط بگذرد و سخنی نگوید. با تصحیح جدید، انتظار میرفت مصحح محترم به آن دسته اشعاری که این بُعد از شخصیت اثیر را آیینگی میکند بپردازند که چنین نشده است.
با بررسی اشعار شاعر، حدود 400 بیت شامل 27 قطعه شعر در هزل و 23 قطعه در هجو مییابیم که او را معناً و کیفاً، در کنار هزّالان و هجوگویانی چون سوزنی سمرقندی قرار خواهد داد. در این اشعار، شخصیتهای نگونبخت بسیاری، چون خاقانی، از تیزی تیغ زبان اثیر در امان نماندهاند. شمسک قوّال، جحشالدین ابوالبهاء خراس، خواجه زنگانی، دهقان علی، فخری شاعر، امیر کور، خواجه عمید، فخر صراف، افضلالدین طبیب، زکی یلمه، زکی قمی، شخصی هندو نام، سدید اعور و رشید وطواط از جمله اشخاصی هستند که اثیر ایشان را اسیر هزل و هجو خویش کرده است. در این میان، برخی را برای رسیدن به مطامع خویش، تهدید به هجو کرده است. جز معدودی، بقیه گمناماند و مصحح محترم دیوان در این موارد سکوت کردهاند. اثیر، برای قزوینیان، اهالی زنگان و شهرهای تبریز نیز هجو گفته است. برخی از این اشعار نیز که فقط برای مطایبه و شوخی سروده شده، به رکیکترین شکل ممکن به توصیفات جنسی پرداخته، اما هزل آن متوجه شخص خاصی نیست.
اما برخی موارد چون تأثیرپذیری اثیر از اشعار دیگران در مقدمۀ جناب براتی خوانساری مشاهده میشود که همان را با همان ترتیب میتوان در مقدمۀ مصحح پیشین این دیوان یعنی رکنالدین همایون فرخ نیز مشاهده کرد؛ یعنی مثلاً فرخ گفته اثیر از بیت آ و بیت ب در دیوان مختاری غزنوی تأثیر گرفته و مصحح دیوان اثیر، همین را بی ذکر نام فرخ در مقدمۀ خویش جای داده است؛ یا فرخ گفته اثیر از بیت آ در دیوان قطران بهرهمند شده و جناب مصحح نیازی ندیدهاند که به فضل تقدّمِ جناب فرخ در یافتن این نکته اشارتی بفرمایند. طبعاً این موارد باید با ذکر نام محقق پیشین وارد نوشتۀ جدید میشده است. ذکر بهرهمندی اثیر از شعر انوری، منوچهری، اشرف و شاعران دیگر در دو تصحیح نیز همین است.
*
https://t.center/gahnameyeadabi