*سیه باد رویِ سپهر کبود!
تباهی و کثافت و فساد، در همه جای تحقیق و پژوهش و ادب رخنه کرده است. استادنمایان و دانشجونمایانی که اندازۀ قطرهای به دریای ادبیات و پژوهش و تحقیق چیزی نیفزودهاند، با تنی مالامال از لجن، دارند غوطه میخورند و تماشاچیان، نظارهکنانند!
اکنون که بازارتیزیِ رجّالهها و حرامیان تمامی ندارد، بگذار داغ شکایت و دادگاه و محکمه نیز، بر پیشانی گاهنامۀ ادبی ثبت شود؛ خوشا داغی چنین که ننگش، دامن مرا نخواهد آلود! وَ هُوَ فی الآخِرَةِ مِنَ الخاسِرين!
کسانی که نانِ کثیفِ تولیدِ شبهعلمِ دوزاریشان را میخورند و آروغ استادی و تخصص و دانایی میزنند، نه چیزی به دانش افزوده و نه دانشجویی به ثمر رسانیدهاند؛ طبلی بلندبانگاند و در باطن هیچ ندارند. بر خر مراد نشسته و به ریش عالم و آدم میخندند و با مثلاًمقالات و نوشتههای مضحک خویش، زن فرزندمرده را میخندانند!
نقد این پلشتیها هم نه تأثیری دارد و نه خریداری. هم عرض ما میبرد و هم زحمت ما میدارد:
سیه باد رویِ سپهر کبود
که با جور جفتست و ز انصاف طاق
به عیسی مریم خری میدهد
به کونِ خری میدهد صد براق!
در این دو سال و نیم که از عمر گاهنامه میگذرد، با اهدافی اصلاحی و با آرمانهایی بزرگ، تقریباً صد یادداشت انتقادی نوشتهام و انواع مفاسد علمی و ادبیِ خرد و کلانِ دانشگاهیان را با مصادیق و شواهد روشن، نقد کردهام؛ غافل از اینکه:
کشته از بس که فزون است کفن نتوان کرد!
بگذار خفّتِ مقالات دانشجویی و انتفاع بناحق شبهِ استادان، دانشگاه را بیآبرو نگاه دارد!
بگذار ننگ سرقات علمی و ادبی، در کارنامۀ استادنمایان و دانشگاهِ ایشان بماند.
بگذار دانشجونمای نادان، خلف صدق و راستین استادنمای نادانتر از خویش باشد!
بگذار بازار ساخت و ساز شبهعلم، رونقش بیش از پیش باشد!
اصلاً تا باد چنین بادا!
دیگر از این حقیر و گاهنامۀ ادبی کاری برنمیآید؛ هرچند، روح و جان آدم درد میگیرد، وقتی مجبور است این حجم از رذالت، بلاهت و نافهمی را تحمل کند.
*
https://t.center/gahnameyeadabi