بعضی ها ساده و سر راست؛ مثل "نبشِ خیابان چهارم ، پلاک بیست"
بعضی ها ظاهراً ساده ، ولی پیدا نکردنی؛ انگار که یک چیزی به آدرسشان جا افتاده باشد ، مثلاً اسم شهر...و فقط نوشته باشد "خیابان ابو حنیفه ، پلاک یک" ...خیابان ابو حنیفه را که همه ی شهرها دارند! خُب! به کدامشان...؟؟
بعضی آدم ها را میشود پیدا کرد ، ولی پیچ درپیچند... میدان را که پیدا کردی باز باید سرِ میدان بقیهاش را از یک نفر بپرسی... کوچه را هم که نشانت میدهد می گوید "باز جلوتر بپرس"!
بعضی ها تهِ کوچهی بُن بست اند... پیدایشان که کردی و باهم چایی خوردید و مهمانی تمام شد ، چون آنطرفشان به هیچ کجا باز نیست ، از همان راهی که آمدی باید برگردی...!
بعضی آدم ها هم هنوز از خودشان "پلاک" ندارند؛ با پلاکِ دیگران پیدا می شوند...! خیابان و کوچه از خودشان است ، ولی باز هم تهِ آدرسشان نوشته: " روبروی پلاک ۳۷ " لطفاً به آدرس ها دقت کنید. نشود داخل کوچه و پس کوچه های شهر گم شوید.
وهااااا.... نشود مانند یکی از آشنایان این چنین آدرس بدهید؛ آدرس: قاره مهربانی ، سر زمین رویاها ، شهر صداقت ، خیابان لطافت ، گذشته از چهاراهی غم نرسیده به میدان منت ، ایستگاه وفا ، جاده محبت ، پلاک صمیمیت ، خانه عشق...
╭─┅──═ঊঈ🕋ঊঈ═──┅─╮ هدایت به سوی نور ╰─┅──═ঊঈ🕋ঊঈ═──┅─╯
مردی ثروتمند هر روز لباسهای گرانقیمت میپوشید و به مردم فخر میفروخت. روزی زلزلهای شهر را ویران کرد و او تمام داراییاش را از دست داد. مردم او را تنها گذاشتند، چون همیشه آنها را تحقیر میکرد.
عبرت: غرور و خودپسندی، آدمی را از دیگران جدا میکند و در سختیها تنها میگذارد.
احمدی
╭─┅──═ঊঈ🕋ঊঈ═──┅─╮ هدایت به سوی نور ╰─┅──═ঊঈ🕋ঊঈ═──┅─╯