#دکلمه توسط دوست هم کانالی سرکار خانم #زینب_آقایی | @Zeinab_aghaei از #یاسوج . ناگزیر از سفرم، بی سر و سامان چون «باد» به «گرفتار رهایی» نتوان گفت آزاد
کوچ تا چند؟! مگر می شود از خویش گریخت «بال» تنها غم غربت به پرستوها داد
اینکه «مردم» نشناسند تو را غربت نیست غربت آن است که «یاران» بِبَرَندَت از یاد
عاشقی چیست؟ به جز شادی و مهر و غم و قهر؟! نه من از قهر تو غمگین، نه تو از مهرم شاد