فاضل نظری

#ضد
Channel
Logo of the Telegram channel فاضل نظری
@fazelnazarigramPromote
40.87K
subscribers
831
photos
53
videos
341
links
کانال اشعارفاضل نظری این کانال توسط مجموعه ترمه‌گرافیک اداره می‌شود. کانال اصلی ما: 🆔 @termegraphic 🌐 termegraphic.com
گفتی بگو راز خزانها را به آنها
پایان تلخ داستان ها را به آنها

گل ها نمی دانند اما می رسانم
پیغام رنج باغبان ها را به آنها

ای کاش هرگز بادبادک ها نفهمند
بسته است دستی ریسمان ها را به آنها

برفی که روی بام های شهر بارید
وا کرد پای نردبان ها را به آنها

یا در قفس آتش بزن پروانه ها را
یا بازگردان آسمان ها را به آنها

چون دوستانم دشمنند و دشمنان دوست
وامي‌نهم بعد از تو «آنها» را به «آن‌ها»

کتاب: #ضد
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
بسکه آن لبخند سحر دلفریبی ساخته‌است
آدمی مثل من از دنیا به سیبی ساخته‌است

خاکیان بالاتر از افلاکیان می ایستند
عشق از انسان چه موجود غریبی ساخته‌است

دوستی در پیرهن دارم که با من دشمن است
اعتماد از من برای من رقیبی ساخته‌است

«زهر» می نوشاند و من «شهد» می پندارمش!
عقل ظاهربین، چه تردید عجیبی ساخته است

هرچه می بارد بر این صحرا نمی روید گلی
چشم شور از من چه خاک بی نصیبی ساخته است

من دوای درد خود را می شناسم! روزگار
از دل بیمار من دیگر طبیبی ساخته است

دل به شادی های بی مقدار این عالم مبند
زندگی تنها فرازی در نشیبی ساخته است

کتاب: #ضد
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
رسیده ام به خدایی که اقتباسی نیست
شریعتی که در آن حكم‌ها قیاسی نیست

خدا کسی است که باید به دیدنش بروی
خدا کسی که از آن سخت می هراسی نیست

به «عیب پوشی» و «بخشایش» خدا سوگند
خطا نکردن ما غير ناسپاسی نیست

به فکر هیچ کسی جز خودت مباش ای دل
که خودشناسی تو جز خداشناسی نیست

دل از سیاست اهل ریا بکن، خود باش
هوای مملکت عاشقان سیاسی نیست

کتاب: #ضد
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
در این دریا، چه می جویند ماهی های سرگردان
مرا آزاد می خواهی؟ به تنگ خویش برگردان

مرا از خود رها کردی و بال پر زدن دادی
اگر این است آزادی مرا بی بال و پر گردان

دعای زنده ماندن چیست وقتی عشق با ما نیست
خداوندا دعای دوستان را بی اثر گردان

من از دنیا به جادوی تو دل خوش کرده‌ام ای عشق
طلسمی را که بر من بسته بودی، بسته تر گردان

به جای اینکه هیزم بر اجاقی تازه بگذاری
همین خاکستر افسرده را زیر و زبر گردان

من از سرمایه عالم همین یک «قلب» را دارم
اگر چیزی دگر مانده است، آن را هم هدر گردان

در این دوزخ به جز تردید راهی تا حقیقت نیست
مرا در آتش تردیدهایم شعله ور گردان

کتاب: #ضد
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
غمخوار من به خانه غم ها خوش آمدی
با من به جمع مردم تنها خوش آمدی

بین جماعتی که مرا سنگ می زنند
می بینمت برای تماشا خوش آمدی

راه نجاتم از شب گیسوی دوست نیست
ای دل به آخرین شب دنیا خوش آمدی

پایان ماجرای دل و عشق روشن است
ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی

با برف پیری ام سخنی غیر از این نبود
منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی

ای عشق! آی عزیزترین میهمان عمر
دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی

کتاب: #ضد
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
فردا اگر بدون تو باید به سر شود
فرقی نمیکند شب من کی سحر شود

شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست
بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود

رنج فراق هست و امید وصال نیست
این « هست و نیست» کاش که زیر و زبر شود

رازی نهفته در پس حرفی نگفته است
مگذار درد دل کنم و دردسر شود

ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند
دیگر قرار نیست کسی باخبر شود

موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است
بگذار گفتگو به زبان هنر شود

#غزل
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
📚 از کتاب #ضد
من و تو، آتش و اشکیم در دل یک شمع
به سرنوشت تو وابسته است تقدیرم

#شاه_بیت
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
📚 از کتاب #ضد
ای پاسخ بی چون و چرای همه ما
اکنون تویی و مسأله‌های همه ما

کو آنکه، در این خاک سفر کرده ندارد
سخت است فراق تو برای همه ما

ای گریه شبهای مناجات من از تو
لبخند تو آمین دعای همه ما

تنها نه من از یاد تو در سوز و گدازم
پیچیده در این کوه صدای همه ما

ای ابر اگر از خانه آن یار گذشتی
با گریه بزن بوسه به جای همه ما

ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم
اما تو بکش خط به خطای همه ما

گر یاد تو جرم است غمی نیست که عشق است
جرمی که نوشتند به پای همه ما

در آتش عشق تو اگر مست نسوزیم
سوزانده شدن باد سزای همه ما

#غزل
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
📚 از کتاب #ضد
اگرچه ریشه در این دشت بسته‌ام، باید
به جای خاک گرفتار آسمان باشم

#شاه_بیت
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
📚 از کتاب #ضد
جان پس از عمری دویدن لحظه ای آسوده بود
عقل سرپیچیده بود از آنچه دل فرموده بود

عقل با دل روبرو شد صبح دلتنگی بخیر
عقل برمیگشت راهی را که دل پیموده بود

عقل کامل بود، فاخر بود، حرف تازه داشت
دل پریشان بود، دل خون بود، دل فرسوده بود

عقل منطق داشت حرفش را به کرسی می نشاند
دل سراسر دست و پا میزد ولی بیهوده بود

حرف منت نیست اما صد برابر پس گرفت
گردش دنیا اگر چیزی به ما افزوده بود

من کیم؟! باغی که چون با عطر عشق آمیختم
هر اناری را که پروردم به خون آلوده بود

ای دل ناباور من دیر فهمیدی که عشق
از همان روز ازل هم جرم نابخشوده بود

#غزل
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
📚 از کتاب #ضد
تشنگان مهر محتاج ترحم نیستند
کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است

#شاه_بیت
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
📚 از کتاب #ضد
انگار که از مشت قفس رستی و رفتی
یکباره به روی همه در بستی و رفتی

هر لحظه همراهی ما خاطره‌ای بود
اما تو به یک خاطره پیوستی و رفتی

نفرین به وفاداری‌ات ای دوست که با من
پیمان سر پیمان شکنی بستی و رفتی

چون خاطره غنچه پرپر شده در باد
در حافظه باغچه‌ها هستی و رفتی

جا ماندن تصویر تو در سینه من! آه!
این آینه را آه که نشکستی و رفتی

#غزل
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
📚 از کتاب #ضد
پاسخ ساده من سخت تر از پرسش توست
عشق درسی است که من نیز نیاموخته ام

#شاه_بیت
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
📚 از کتاب #ضد
گاهی شرار شرم و گاهی شور شیدایی است
این آتش از هر «سر» که برخیزد تماشایی است

دریا اگر سر می زند بر سنگ حق دارد
تنها دوای درد عاشق ناشکیبایی است

زیبای من! روزی که رفتی با خودم گفتم
چیزی که دیگر برنخواهدگشت زیبایی است

راز مرا از چشمهایم می توان فهمید
این گریه های ناگهان از ترس رسوایی است

این خیره ماندن ها به ساعت های دیواری
تمرین برای روزهایی که نمی آیی است

شاید فقط عاشق بداند «او» چرا تنهاست:
کامل ترین معنا برای عشق تنهایی است

#غزل
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
📚 از کتاب #ضد
شور دیدارت اگر شعله به دل‌ها بکشد
رود را از جگر كوه به دریا بكشد

گیسوان تو شبیه ‌است به شب اما نه!
شب كه اینقدر نباید به درازا بكشد

خودشناسی قدم اول عاشق شدن است
وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بكشد

عقل، یكدل شده با عشق، فقط می ‌ترسم
هم به حاشا بكشد هم به تماشا بكشد

یكی از ما دو نفر كشته به دست دگری‌است
وای اگر كار من و عشق به فردا بكشد

زخمیِ کینه ی من! این تو این سینه ی من
من خودم خواسته ام کار به اینجا بکشد

حال با پای خودت سر به بیابان بگذار
پیش از آنی که تو را عشق به صحرا بکشد

#غزل
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
📚 از کتاب #ضد
مرا از خود رها کردی و بال پر زدن دادی
اگر این است آزادی مرا بی بال و پر گردان

#شاه_بیت
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
📚 از کتاب #ضد
من آسمان پر از ابرهای دلگیرم
اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم

من آن طبیب زمینگیر زار و بیمارم
که هرچه زهر به خود می دهم نمی میرم

من و تو، آتش و اشکیم در دل یک شمع
به سرنوشت تو وابسته است تقدیرم

به دام زلف بلندت دچار و سرگرمم
مرا جدا مکن از حلقه های زنجیرم

درخت سوخته ای در کنار رودم من
اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم

#غزل
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
📚 از کتاب #ضد
یا در قفس آتش بزن پروانه‌ها را
یا بازگردان آسمان‌ها را به آن‌ها

#شاه_بیت
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
📚 از کتاب #ضد
ای ابر دل گرفتهٔ بی‌آسمان بیا
باران بی‌ملاحظهٔ ناگهان بیا

چشمت بلای جان و تو از جان عزیزتر
ای جان فدای چشم تو با قصد جان بیا

مگذار با خبر شود از مقصدت کسی
حتی به سوی میکده وقت اذان بیا

شُهرت در این مقام به گمنام بودن است
از من نشان بپرس ولی بی‌نشان بیا

ایمان خلق و صبر مرا امتحان مکن
بی‌آنکه دلبری کنی از این و آن بیا

قلب مرا هنوز به یغما نبرده ای!
ای راهزن! دوباره به این کاروان بیا

#غزل
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
📚 از کتاب #ضد
چقدر چون همگان، مثل دیگران باشم
به جای عشق، به دنبال آب و نان باشم

اگر پرنده مرا آفریده‌اند چرا
قفس بسازم و در بند آشیان باشم

اگرچه ریشه در این دشت بسته‌ام، باید
به جای خاک گرفتار آسمان باشم

من از نزاع «دلم» با «خودم» خبر دارم
چگونه با دو «ستم پیشه» مهربان باشم

نه او به خاطر من می‌تواند این باشد
نه من به خاطر او می توانم آن باشم

#غزل
#فاضل_نظری | @fazelnazarigram
📚 از کتاب #ضد
More