#صدروزصدشعر
روز نودم
نعشِ نحیف کارگرانت را
از لای چرخدنده، بکش بیرون
نقّاشیِ دهانِ پر از خون را
از لابهلای خنده بکش بیرون
یا پاک کن تمام قفسها را
یا چندتا پرنده بکش بیرون
این کارخانه با موتورش قهر است
زورش فشارِ دکمهی خاموشی ست
در کار و بار ساختنِ کابوس
با قرص خواب و مایع بیهوشی ست
صبح و صدای زنگ ته مغزت
اخم رئیس، آن طرفِ گوشی ست
من دستگاه زندهی تولیدم
یک عمر، جیب پیرهنم سوراخ
از سقف میچکد شب بارانی
شب توی خوابهای زنم سوراخ
امّیدوار آمدن صبحیم
خورشید کوچکِ وطنم سوراخ
با عکسهای مسخرهی خورشید
تاریک کردهاند جهانت را
فریاد میکشی وسطِ هق هق
هرچند بستهاند دهانت را
بر دوش میکشی همهی تاریخ
نعش نحیف کارگرانت را...
.
فاطمه اختصاری
@fateme_ekhtesari