#سیرت_همسران_پیامبر ﷺ
#قسمت_بیست_و_سومادامه سیرت
ام حبيبه رضی الله عنها (رمله دختر ابي سفيان)
🌸🍃پادشاه در قصر خود ايستاد و گفت:
#محمد برايم نامه نوشته است تا
ام حبيبه را به ازدواج او در بياورم من هم خواسته او را پذيرفتم و
#چهارصد_دينار مهريه براي
ام حبيبه مقرر مي نمايم. سپس چهارصد دينار را در جلوي گروه حاضر مسلمان انداخت، خالد بن سعيد وكيل
ام حبيبه جلو رفت وگفت: من خواسته پيامبر صلي الله عليه وسلم را پذيرفتم وام
حبيبه را به
#عقد نكاح او در آوردم. خالد بن سعيد مهريه،
ام حبيبه را گرفته و برايش فرستاد. نجاشي زنانش را گفت كه هريك چيزهايي به
ام حبيبه هديه كنند. زنهاي نجاشي عطر وعود وعنبر به
ام حبيبه هديه نمودند،
#ابرهه كنيز نجاشي هدايا را گرفت و به
ام حبيبه داد،
ام حبيبه پنجاه دينار از
#مهريه اش را به ابرهه داد اما ابرهه گفت: پادشاه به من دستور داده تا ازتو چيزي نپذيرم، و بالاخره
ام حبيبه براي
#سفر به مدينه آماده شد.
ملاقاتي مبارك
كاروان
ام حبيبه با
#هدايايي كه نجاشي داده بود توسط كشتي كه پادشاه آن را براي سفر
ام حبيبه تدارك ديده بود به سوي ١مدينه حركت كرد. در نزديكي مدينه خبر شدند كه پيامبر صلي الله عليه وسلم از مدينه به صدد
#فتح_خيبر بيرون رفته است ونيز دانستند كه به زودي برخواهد گشت.
پيامبر صلي الله عليه وسلم پيروز مندانه برگشت وجعفربن ابي طالب را استقبال نمود وفرمود: نمي دانم كه از آمدن
#جعفر خوشحال شوم يا از فتح خيبر؟!
ام حبيبه از
#صحبت پيامبر صلي الله عليه وسلم بهره مند شد وهمزمان با عروس ديگر،
#صفيه، به خانه پيامبر صلي الله عليه وسلم رفت. عثمان بن عفان جشن بزرگي براي عروسي دختر عمويش كه به
#عقد پيامبر صلي الله عليه وسلم در آمده بود ترتيب داد.
روزها همچنان مي گذشت وام
حبيبه با آرامي و
#شادي در خانه پيامبر صلي الله عليه وسلم زندگي ميكرد تا اينكه در يكي از روزها پدر،
ام حبيبه ((ابوسفيان)) كه
#مدت_طولاني دخترش را نديده بود (وهنوز به دين اسلام مشرف نشده بود) به خانه اش آمد و روي بستر پيامبر صلي الله عليه وسلم نشست اما
ام حبيبه زير انداز
#پيامبر صلي الله عليه وسلم را جمع نمود ونگذاشت پدرش روي آن بنشيند، ابوسفيان پرسيد: دخترم چرا اين كار را مي كني؟
ام حبيبه گفت: اين بستر وزيرانداز پيامبر خداست وتو مشركي هستي، دوست ندارم كه روي آن بستر بنشيني!! پدر،
ام حبيبه خشمگين شد و از آن جا بيرون رفت،
ام حبيبه #متأسف شد، اما در روز فتح مكه كه پدرش مسلمان شد
ام حبيبه احساس خوشبختي نمود، در فتح مكه، خانه ابوسفيان خانه امان بود كه هركسي به آن خانه مي رفت در
#امنيت قرار داشت،
ام حبيبه سجده شكر براي خداوند به جاي آورد و به اين فضل الهي قانع گرديد.
وفات ام حبيبه رضي الله عنها
پيامبر صلي الله عليه وسلم از جهان درگذشت وام
حبيبه بعد از او همچنان دوست داشت كه
#جايگاه خوبي ميان همسران پيامبر صلي الله عليه وسلم داشته باشد، تا اينكه وقت
#وفات ام حبيبه فرا رسيد.
ام حبيبه مي خواست رضايت كامل هووهايش،
#عايشه و
#امسلمه را كه به محبت پيامبر صلي الله عليه وسلم رقابت مي كردند جلب نمايد ومطمئن شود كه آنها از او راضي نيستند بنابر اين
#عايشه را نزد خود خواست وگفت: چيزهايي ميان ما به
#وقوع پيوسته كه ممكن است ميان هر هوويي پيش بيايد آيا مرا مي بخشي وحلالم مي كني؟ عايشه گفت: من از تو مي گذرم خداوند تو را شاد كند كه مرا شاد نمودي.
ام سلمه نيز چنين گفت
ام حبيبه در زمان خلافت برادرش،
#معاويه وفات كرد. اين چند صفحه ايي بود كه در آن زندگي،
ام حبيبه بيان شد اما بدون ترديد
ام حبيبه #الگوي بزرگي است براي تمام زنان مؤمن.
رحمت خدا بر
ام حبیبه باد.
#ادامهداردانشاءاللهoin➦
❣@fashionpanahi45