خطاهای شناختی محصول تاریکی اندیشه
✍️#فرزین_وفائی_نژاد همواره جامعه با تضادهایی روبرو هست که درک آن ثقیل و هضم آن پرهزینه است.
این اتفاق زمانی پر رنگ تر می شود که از سوی مسئولان یک جامعه نویز شدیدی در درک نظام مسائل پیش آید و فرآیند فهم و درک دچار اخلال گردد. این امر سبب خواهد شد تا با مخدوش شدن کانال های ارتباطی، فرآیند گفتگو به مونولوگ تبدیل شود و هرگز دیالوگی بین جامعه هدف و تصمیم سازان یا تصمیم گیران شکل نگیرد.
در روزگار پر از آشوب و هیجان حاضر برخی از این اتفاقات محصول سرعت گرفتن تولید دانش و از سوی دیگر افزایش ابزارهای ارتباطی و انتقال مفاهیم هست. عدم بروزرسانی دانش متولیان در راهبردها و راهبری ها سبب اخلال در این فرایند و فهم نظام مسائل را دچار آشفتگی و اخلال کرده است.
در این فضای پر از مسائل مبهم و مهم که به سرعت در حال تغییر است، داشتن مهارتی که بتوان بوسیله آن نظام مسائل فردی، گروهی و اجتماعی را درک و برای الویت بخشی آنها از یک چارچوب استاندارد استفاده کرد، بسیار ارزشمند است.
اتخاذ روش هایی برای شفاف اندیشیدن و تشخیص نظام مسائل فردی و جمعی یکی از واجبات عصر فرا دانش، فرا فناوری و فرا همگراست تا به کمک آن بتوان درک درستی از اتفاقات، رویدادها و رخدادهای مهم داشت و برای حل درست آن مجبور به پاک کردن صورت مسئله نشد.
رولف دوبلی Rolf Dobelli نویسنده کتاب
« هنر شفاف اندیشیدن» موضوعی بنام cognitive errors (تصمیمات اشتباه که هر روز می گیریم) را واکاوی نموده است. وی سعی کرده در قالب ۹۹ فصل کوتاه اشتباهات رایج را معرفی و آنها را به مسئله ای قابل فهم و حل تبدیل کند.
امروزه ثابت شده است خطاها و باورهای ذهنی اشتباه یا مخدوش یک فرد یا گروه می تواند فاجعه بزرگ را رقم بزند و چرخه زیستی جامعه را دچار اخلال کند.
تنها راه جلوگیری از بروز این فجایع افزایش آگاهی، استفاده از خرد جمعی با ارزش وزنی همه سلایق، پرهیز از آرمان گرایی، بررسی بازخوردهای و تجربیات گذشتگان و عدم ورود تخیلات بر رویکرد عقلگرایی است.
پس می بایست قبل از هر طرح مسئله چند سوال را از چند منظر مورد بررسی قرار داد تا یک جامعه یا فرد دچار
خطای شناختی نگردد.
مهمترین سوالی که باید در هر بحران به آن صادقانه پاسخ داد این است که « آیا همیشه تصمیمات درستی اتخاذ شده است؟»
اگر جواب « بله » هست باید بدانیم یا در فرآیند درک مسئله اخلال وجود دارد یا اینکه از ابتدا تعریف مسئله از بنیان اشتباه بوده و با داده های غلط و اطلاعات ناصحیح، پردازش صورت گرفته است چون ایجاد بحران نتیجه نقص در این گفتمان است.
نکته مهمتر اینکه « زمانی که صرف شده است در آینده به تصمیم سازان و تصمیم گیران احساس سرخوردگی را می دهد؟ یا این احساس در بخش دیگری از جامعه تبدیل به عدم حس تعلق به سرزمین و دلزدگی خواهد شد؟» که در هر دو صورت نشان بی اعتباری مسئله و اتخاذ راهبرد غلط است.
دیگر شاخص های هنر شفاف اندیشیدن را می توان به میزان ارتباطات ایجاد شده یا از دست رفته، هزینه های آشکار و پنهان، فرصت های سوخت شده یا بحران های ایجاد شده خصوصاً زمان و مکان وقوع مورد سنجش قرار داد.
این شاخص ها میزان توهم دانایی یا خطاهای شناختی در اتخاذ یک تصمیم را آشکار می کند و میزان، دامنه، توان و ابعاد آنرا قابل رویت می سازد.
در اصل هنر شفاف اندیشیدن نشان می دهد؛ هرچه از جایگاه بالاتری این راهبردها و راهبری صورت پذیرد، آسیب های دهشتناک و زمان و هزینه بیشتری برای اصلاح آن در پی خواهد داشت.
حال با این توصیف اگر به یکصد بحران شناسایی شده کشور توسط مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی و پژوهشکده تحقیقات راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظام مراجعه کنیم، به راحتی مشخص می گردد که نظام مسایل جاری کشور، نه برآمده از دل این مراکز علمی- پژوهشی هست و نه افراد حاضر نگاهی به این پژوهش ها دارند.
این رویکرد ناثواب در لایه های مختلف منطقه ای، ملی، استانی و شهری حتی محله ای قابل رویت است و می بایست جهت بازگشت به نقشه راه همه شمول، الویت ها بازمهندسی و بازآفرینی گردد.
#دریابیم_و_دُرّیابیم
#درد_مشترک #شهر_من_درد_من #خطای_ترکیبی#The_Art_Of_Thinking_Clearly@farzinvafaeinezhad