🔻با گریه و فریادهای دردآورش دل هر بی رحمی رو به نرمش وا میدارد. حین فریاد هایش می گوید: "عمویم همین یک دونه بود، تو یکی بودی چرا ما رو تنها گذاشتی و رفتی، کاش من قربانی ات میشدم" اسم عمویش آنطور که در فریادهایش می گوید، انگار «حامد» بوده.
فیلمبردارش می گوید: "نگاه کن زیر فرمون، کامل سوخته؛ استخواناش مشخص اند" و دوستش سرش را به نشانه ی افسوس تکان می دهد.
دیگر دیر شده...
❗️اما به راستی چرا جوانان
#بلوچ اینگونه در آتش بسوزند تا خاکستر شوند؟
مگر خونشان مثل بقیه نیست؟
اصلا چرا به سمت شغل های کاذبی همچون
#سوخت_بری روی بیاورند؟
مگر از زندگی شان سیرند؟
مگر سرزمینشان از آن همه نعمت خدادادی محروم است؟
مگر
#بلوچستان بر روی کمربند فلزی و معدنی که از یوگسلاوی سابق شروع و تا نزدیک هندوستان امتداد دارد؛ قرار نگرفته؟
مگر پنج سال پیش خبر کشف منابع عظیم هیدراتهای گازی در سواحل بلوچستان که حجمش به اندازه تمام ذخایر نفت و گاز ایران است؛ منتشر نشد؟
پول معادن در حال استخراج کجا صرف میشود?
کجایند آن مسئولانی که باید زجه های این مردم را بشنوند تا دلشان به حال مردم بلوچ، شاید رحم بیاید؟
آخر این چه
#حقوق_شهروندی است که با وجود سرزمینی اینچنین ثروتمند این همه فقر و محرومیت بر ملتش تحمیل می شود تا حاضر باشد جانش را کف دست گذاشته و سوار بر ارابه ی مَرگی شود که در حال سوختن نزدیکش هم نمی توان رفت؟...و صدها سوال بی پاسخ دیگر...
#سوخت_بر#سوخت_بران_بلوچ#انقلاب_بیداری