View in Telegram
خبر خودکشی کیانوش سنجری خبری به غایت تلخ و تکان‌دهنده بود. متاسفانه قواعد بسیار سختگیرانه درباره کاری که او کرد طوری‌ست که حتی نمی‌توان در شبکه‌های اجتماعی چیزی درخور نوشت و حرفی زد. آخرین روزن همین تلگرام است. بارها به زندان افتاد و سرانجام به عنوان پناهنده سیاسی به نروژ و بعد به آمریکا رفت. مدتی هم با صدای آمریکا همکاری کرد. سال ۹۵ به ایران برگشت؛ دلیلش را گفتند بخاطر تنهایی مادرش بوده. صد مرحبا و آفرین به مرامش. شاید هم نخواست زیر بلیط اپوزوسیون کرایه‌ای و دیکتاتوری رسانه‌ای برود. باز هم صد آفرین و مرحبا به مرامش. هرچه که بود کاری بود خلاف جهت و جسورانه. خودش «جنون وطن» نامیده بود: دلم می‌خواست حسرت بازگشت به وطنم را با تا پایان عمر با خودم حمل نکنم. قاضی صلواتی هم در پنج دقیقه به یازده سال زندان محکومش کرد. پنج سالی در بند و کش‌وواکش بود. بعد توانست خارج شود. دوباره برگشت. حالا خبر آمده که در توییترش ساعت یک ظهر نوشته اگر چهار زندانی سیاسی تا ساعت هفت غروب آزاد نشوند در اعتراض خود را خواهد کشت؛ و سر حرفش مانده و خودش را کشته. کاش سر حرفش نمی‌ماند، هرچند که معلوم است تصمیمش را گرفته بوده و شرطی محال گذاشته. ولی کاش آن چهار زندانی سیاسی و همه زندانی‌های عقیدتی و سیاسی آزاد بودند، کاش به امنیتی‌ها با عدالت رفتار می‌شد کاش هیچ انسانی شکنجه نمی‌شد... کاش کیانوش زنده بود. یاد آن حرفی می‌زنم که آبتین بکتاش شاعر روی دوچرخه ضبط کرد و مهربانی و بیرحمی توی صورتمان کوبید: هر میگن برو... ولی یکی باید همینجا وایسه... یکی باید پای حرفش وایسه... کیانوش سنجری هم چند دقیقه قبل از پرتاب خودش از آن بالا به نیستی جاودانه نوشته: «الوعده وفا. هیچ کس نباید به خاطر بیان عقایدش زندانی شود. اعتراض حق هر شهروند ایرانی‌ست. زندگی من پس از این توییت به پایان خواهد رسید، اما فراموش نکنیم که ما برای عشق به زندگی جان داده و می‌دهیم، و نه مرگ. آرزومندم روزی ایرانیان بیدار و بر بردگی چیره شوند. پاینده ایران.» حیف از آن جان گرامی. از جانهای گرامی. حیف.
Telegram Center
Telegram Center
Channel