از برکات مرد نُه زنه! یک یادداشت شخصی درباره یک آدم و یک دوره
در جریان پژوهشهایم درباره جنجالهای مرتبط با طنزهای دینی در جهان اسلام به ماجرای کارتون «یک مرد و نُه زن» برخوردم. ظاهرا آن کارتون به نقل از یک نشریه آلمانی در نشریه «اصلاح» در سال ۱۹۷۰ چاپ شد و از آن توهین به مقدسات و پیامبر اسلام برداشت شد. قصهاش را از سرنخهایی بدست آورده بودم اما خود کارتون را نمیتوانستم پیدا کنم. از دوست گرامی یما یکمنش پرسیدم گفت از صبور سیاسنگ پرسوجو کن که اگر یک نفر باشد بتواند آن را و تاریخچه درستش را بیابد اوست. نمیشناختم، نشانی یک برگه فیسبوک را داد.
وقتی به آن برگه رفتم از حجم مطالب پژوهشی که آنجا منتشر شد متعجب شدم. خصوصی پیام دادم و پرسیدم. از همان شیوه پاسخ متوجه شدم که علاوه بر مردی پژوهشگر، با آدمی شیرین و فروتن و خوشمحضر روبرویم. اطلاعات را تصحیح کرد و نشانیهایی که میداد هم بسیار دقیق بود و مثلا میدانست در فلان بایگانی آنلاین که همه شمارههای اصلاح را دارد، عدل همان شمارهای که این کارتون در آن به چاپ رسیده مفقود است! خلاصه این که در نهایت آن مرد و نه زنش یافت نشد اما صبور سیاسنگی یافت شد که به ده مرد هر یک نهزنه میارزید (امیدوارم مبالغه نکرده باشم!).
آشناتر که شدیم صبور سیاسنگ را به گروهی خصوصی دعوت کردم که با جمعی از دوستان در تماس دایم باشیم. در همینجا بود که بعد از مدتی فهمیدیم این آقای سیاسنگ که هیچوقت در هیچکجا خودش را داکتر معرفی نمیکند؛ داکتر است و آن هم چه داکتری! شما فکر کن در نیمی از دنیا (از افغانستان و ایران و ترکیه بگیر برو تا اتریش) اگر به فلانی که دکترای مثلا کتابداری دارد دکتر نگویی به تریج قبایش برمیخورد یک نفر پزشک باشد اما هیچوقت خودش را دکتر/داکتر معرفی نکرده باشد! البته از داکتر سیاسنگ بعدا چیزی فاش شد که این داکتربازی چیزی در برابرش نبود.
در آن گروه معظم؛ علاوه بر گفتگوهای روزانه و شبانه، هفتهای یک بار هم گرد می آییم کسی چیزی بگوید بقیه یاد بگیریم. یک بار از صبور دعوت کردیم درباره تاریخ چپ معاصر افغانستان صحبت کند. در اواسط صحبتش درباره چپ در دهه ۱۹۷۰ در افغانستان، صبور سیاسنگ به آنجا رسید که تعریف کرد چگونه وقتی گروهی از چپها به قدرت رسیدند سایر چپها را به زندان و شکنجه و قتل مبتلا ساختند! سپس او یک اشاره فوری به این کرد که خودش هم طعم زندان را چشید و به ادامه بحث پرداخت.
بعد از پایان سخنش من که کنجکاو شده بودم پرسیدم چند وقت زندان بوده و تجربهاش چیست. انتظارم هم این بود که بگوید مثلا شش شب بودم و سخت گذشت و اینها (با درود بر آن بابایی که سال ۷۸ در ایران دو شب زندان رفت و «زندانی سیاسی» شد و قصهها پرداخت و مزایا برد و ...)
وقتی با فروتنی پاسخ آمد که شش سال در زندان پلچرخی گذرانده واقعا برق از سرم پرید! آخر چطور یک نفر آنهمه زندان و زجر را تحمل کرده و اینطور کوچک میبیندش و حتی حاضر نیست به آن به عنوان سوابق سیاسی و مبارزاتی اشاره کند؟!
درباره دکتر سیاسنگ بسیار میتوانم نوشت. از سرعت باورنکردنیاش در مطالعه همینقدر بگویم که پیشنویس کتاب هشتصد صفحهای «طنز در و بر اسلام» را در کمتر از یک هفته خواند و نکتههای دقیقی را یادآور شد. دقیق است و بی منبع حرف نمیزند و زبانهای بسیاری میداند و مشاغل مهم گوناگونی داشته و از همه اینها مهمتر سخت مشتاق یادگیری است و بری از تعصبات قومی و زبانی و منطقهای. و بسیار بسیار اهل مطالعه و دقیق.
از ماهها پیش اصرار فراوانی داشتم که دورهای را برای آموزش تاریخ معاصر افغانستان بگذارد. هرچند که در این سن قاعده اینست که ادم روزگار تقاعد/بازنشستگی را بگذارد اما چنان وقتش پر بود که قبول نمیکرد. البته حدسم این بود که شوق دانستن نمیبیند وگرنه معلمی را دوست میدارد... سرانجام راضیاش کردم یک دوره کوتاه درباره تاریخ معاصر افغانستان بگذارد.
خوشحالم به اطلاع برسانم ثبتنام این دوره آنلاین اکنون آغاز شده. شهریه آن بسیار کم است و هر کس که امکان پرداخت نداشته باشد، میتواند به رایگان - بدون ارایه هیچگونه توضیحی- در آن ثبتنام کند (کد تخفیف صددرصدی در لینک هست).
توصیه میکنم نام بنویسید و شرکت کنید، تا هم تاریخ را از منبعی درست بیاموزید و هم با شخصیتی به نام صبور سیانگ آشنا شوید و بهره ببرید. خصوصا در موج مهاجرستیزانهای که علیه افغانستانیها راه افتاده اینطور آشناییها و داناییها خیلی بهدرد میخورد.
👉👉https://honarestan.org/courses/50