🔰 #اصلاحات؛
#موفقیت یا
#شکست...؟
#فریننیوز 🆔 @farinnews✍ عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب در یادداشتی نوشت:
🔸سالگرد دوم خرداد هم آمد و رفت. چند درخواست برای گفتوگو درباره اصلاحات و دومخرداد را نپذيرفتم. طبيعی است كه بسياری از مردم و حتا اصلاحطلبان، منتقد باشيم. حتا اگر خودمان نيز در ايجاد اين وضع نقش داشته باشيم.
بهطور قطع انتظارات ما و مردم از آن حركت و جنبش بيش از اين است كه ديدهايم و میبینیم. قصد داوری كردن نيز ندارم كه بگويم چهكسی یا كسانی و به چه ميزانی مسئوليت دارند. وظيفه ما داوری و قضاوت به معنای رايج نيست.
اكنون كه از سالگرد دومخرداد گذشتيم میخواهم از يک زاويه متفاوت به آن حادثه و جريان نگاه كنم، شايد مفيد واقع شود. بهويژه آنكه حمله به اصلاحطلبان بيشتر شده و اگر حمله به اصلاحطلبان منجر به رد مفهوم و نفی اصلاحطلبی باشد در اين صورت بايد رفتاری مسئولانهتر داشت و از مضمون اصلاحطلبی فراتر از اصلاحطلبان دفاع كرد. چراكه به لحاظ تجربه تاريخی نيز قابل دفاعترين رویداد و جريان سياسی است. هدف من از اين يادداشت پرداختن به اين استدلال است.
معيار ارزيابی موفقيت و شكست يک جريان سياسی يا حتا یک دولت چيست؟ چگونه میتوانيم در اينباره داوری كنيم؟
اول از همه ميزان انطباق واقعيات و دستاوردها با ادعاهای اولیه است. برای نمونه بهتر است درباره انقلاب مثال بزنيم. شعارهايی كه در جریان انقلاب داده و انتظاراتی كه طرح شده بود تا چه حد به نتيجه رسيده است؟ فقدان فساد، كاهش نابرابری، كاهش فقر، بهبود اقتصاد، آموزش و بهداشت، كسب استقلال، رضايت عمومی، گسترش اخلاق و معنويت و از ميان رفتن رذايل اخلاقی مثل دروغ؛ بسط و توسعه حاكميت قانون، آزادیهای مدنی و رسانهای و... همه را میتوان بهعنوان سنجهای برای ارزيابی عملكرد انقلاب در نظر گرفت.
در عین حال چند نكته در اين ميان وجود دارد كه بايد مورد توجه قرار دهيم.
الفـ برخی شاخصها حتماً نسبت به ۴۰ سال گذشته، بهتر شده. ممكن است برخی نيز بدتر شده باشند. معيار اصلی در داوریها كدامند؟
بـ كدام تحولات پايدار و غيرقابل بازگشت بوده و اثرات ماندگاری بر جامعه میگذارند.
جـ چه هزينههايی برای اين دستاوردها صرف شده؟ آيا هر دستاوردی بدون موازنه با هزينههايی كه برای دستيابی به آن صرف شده، ارزشمند است؟
شخصاً نسبت به ارزيابی اصلاحات تا سال ۱۳۸۸ نمره مثبت میدهم و آنرا موفقترين حركت سياسی مردمی در يکصد سال اخير ارزيابی میكنم. برای اين ادعايم دلايل گوناگونی دارم.
تقريباً و بدون استثنا تمامی شاخصهای قابل سنجش و مهمی كه هدف اصلاحات بوده است در طول دوره ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ بهبودی نسبی یافته.
در حوزه اقتصاد؛ سلامت اداری، رشد اشتغال، ثبات سياستهای اقتصادی.
در حوزه فرهنگ؛ در همه شاخصهای آن شاهد جهشهای جدی هستيم.
در حوزه سياست خارجی؛ يكی از باثباتترين و بهترين دورانهای سياست خارجی را تجربه كرديم.
در حوزه سياست داخلی؛ بهرغم تنشهايی كه مخالفان ايجاد كردند، تجربه بهنسبت خوب و موفقی بود. معنادادن به انتخابات و شکلگیری نیروهای جدید از این جملهاند.
قصد ورود به جزييات اين ادعاها را ندارم چون بسيار طولانی خواهد شد، ولی برای اثبات هركدام از آنها آمار و ارقام و شواهد كافی وجود دارد، كه اگر كسانی منكر آنها شدند میتوان درباره جزييات آن گفتوگو كرد.
درخصوص معيار سوم نيز بهنظر بنده هزينههای پرداختشده برای اين دستاوردها بهطور قطع زياد نبوده است. نه هزينه مبارزاتی آنچنانی داشته است و نه منابع مادی كشور بهنحو نامتعارفی هزينه شده است. البته اين بدان معنا نيست كه همهچيز خوب بوده، ولی در مقام مقايسه قطعاً از دورههای پيش و پس از خود مطلوبتر بوده و هزینه کمتری صرف کرده است.
میتوانیم مقایسه کنیم با هزینههای ۸۸ که بدون دستاوردی مثبتی بود اگر منفیهای آنرا در نظر نگیریم. فرض كنيم كه همان مسير دوره ۸ ساله اصلاحات در ۱۶ سال بعد آن تا کنون ادامه میيافت، قطعاً امروز از هرنظر در جايگاه مناسب قرار داشتيم.
ايراد اصلی به اصلاحات درخصوص معيار دوم است كه پايداری لازم را برای حفظ دستاوردها نداشته است. اين عدم پايداری منجر به وضعيت سال ۱۳۸۴ شد و سپس در سال ۱۳۸۸ به اوج خود رسيد. در حقيقت میتوان گفت كه اصلاحطلبان در تداوم راه خود شكست خوردند، چراكه از منطق و راهبرد اصلاحی فاصله گرفتند ولی تا آنزمانكه بهطور نسبی پایبند اصلاحات بودند، بيشترين دستاورد را در يک قرن اخير كشور و با كمترين هزينه داشتهاند.
آيا اين بدان معنا است كه اکنون بايد به اصلاحطلبان رجوع كرد؟ به نظرم لزوماً نه. زيرا آنان بايد ابتدا پايبندی خود را به اصلاحطلبی اثبات كنند و نشان دهند كه به شرايط و رفتار اوليه برگشتهاند. بايد حاملان اصلاحطلبی را يافت.
https://t.me/joinchat/AAAAADy_6ehyd92quOfmFw