🌠 #نهایت_شب...
«مرا گفتی، بگو با دستهایم
زِ سرمایی که جانت را فسرده است
بگو از قصههای تلخکامی
که یادت هرگز از یادش نبرده است
به تو گفتم، غمِ تنهاییام را
به تو گفتم کویرم، شورهزارم
به تو گفتم، تمامِ قصهام را
به تو گفتم، که باغی بیبهارم
مرا ایمان، مرا شوقِ شکفتن
بهار و شعر و بارانم تو گشتی
مرا تا انتهایِ عشق بردی
شروعِ خوبِ پایانم تو گشتی
تو را گفتند من وَهمَم، سرابم
برایِ نامِ تو، تهدید هستم
به تصویرِ شکوهِ باورِ تو
فریبم، تیرهام، تردید هستم
تو رفتی حرفهایِ آخرت ماند
تو رفتی با من اما، باورت ماند
تمامِ دردها را با تو گفتم
شفایِ دردهایم در بَرَت ماند
تو رفتی، رفت شورِ زندگانی
تو رفتی، رفت رویایِ جوانی
تو با نامهربانی رفتی اما
تو گفتی
#مهربانی،
#مهربانیدِگر امید و رویایی ندارم
دلِ آشفته را جایی ندارم
بیا ای مرگ، امشب در کنارم
دگر امیدِ فردایی ندارم
شرابم ریخت، جامم را شکستند
صدایِ مرغِ جانم را شکستند
دلِ تنهاتر از تنها، خدایا!
ندیدند استخوانش را شکستند»
#فریننیوز 🍁«۵۶ روز از
#پاییز ۹۶»
🍁https://t.me/joinchat/AAAAADy_6ehyd92quOfmFw