⚫️ #شجریان_نقطهی_وصل...
#فریننیوز 🆔 @farinnews✍ شاهرخ دولکو، در یادداشتی نوشت:
▪️«جدایی نادر از سیمین»، با هر متر و معیاری فیلمِ بزرگِ دورانِ ماست. فیلمی که واقعیت و روح زمانهاش را بی کم و کاست و به شیواترین شکلِ ممکن بیان میکند. سادهانگارانهترین برداشت از این فیلم، محدود دانستنِ آن به فیلمی خانوادگی است. این، سطحیترین و روییترین چیزیست که از این معادله
ی پیچیده و کلافِ سهمگین و درهم تنیده
ی زندگیِ ایرانی در این فیلم میتوان دید. در عمق -جایی که فیلم واقعاً به آن تعلق دارد- «جدایی... » فیلمی درباره
ی «ایران» است. ایرانی که عملاِ دوپاره شده. تاکید بر واژه
ی «جدایی» (که هم در عنوانِ فارسی و هم در عنوانِ بینالمللی آن مهمترین واژه محسوب میشود) بیش از پیش بر این ویژگیِ آن اشاره میکند. «جدایی...» داستانِ جدایی و انشقاقِ یک ملت است. ملتی از دو طبقه و فرهنگ و دیدگاه که هرکدام نگاه خود را به زندگی دارند و این نگاهِ مستقل، از جمع شدنشان جلوگیری میکند. برای این دو جریان، زندگی در کنار هم، فهمیدنِ حرفِ هم، کنار آمدنِ با هم، امکانناپذیر است. و فیلم هم بهدرستی با همین کشمکش آغاز میشود تا بگوید این دو جریان، در حالیکه ظاهراً در یک خانه و زیرِ یک سقف زندگی میکنند، چقدر از هم دورند و چقدر
نقطه
ی اتصالشان سست و بیرمق شده است.
▪️این یک سمتِ قضیه است. اما فیلم، سمت دیگری هم دارد. این که در تاریکترین لحظاتِ این زندگیِ از هم پاشیده
ی جداشده، شاید بتوان هنوز یک
نقطه
ی وصل، یک فهمِ مشترک، یک وجهاشتراک پیدا کرد. چیزی که هنوز بتوان آنرا متعلق به هر دو دانست. و فکر میکنید فیلم چه پیشنهادی به این پرسش میدهد؟
▪️در یکی از سکانسهای مهمِ فیلم، سیمین در حالِ جمع کردن وسایلش است. او دارد آخرین مایملکش را از این خانه میبرد و آنجا را شاید برای همیشه ترک میکند. میرسیم به آخرین چیزی که برمیدارد و بردنِ آنرا به زبان میآورد: «من این شجریانو بردم.»
▪️ #شجریان، محمدرضا
شجریان، آخرین
نقطه
ی اتصالِ این مردمِ پارهپاره شده است. تنها چیزی که دو جریانِ مخالفِ هم در این ملک به آن دل دادهاند و حتا وقتی همهچیزشان را از هم جدا کردهاند، این
شجریان است که مالِ هر دوی آنهاست. تنها چیزی که شاید هر دو لازم دارند تا نسخهای از آن برای خودشان داشته باشند.
https://t.me/joinchat/AAAAADy_6ehyd92quOfmFw