🔸در آستانه هر انتخاباتی یاد یک خاطره میافتم که در اوج تلخی خندهدار است. دوست عزیزی در انتخابات سال ۸۴ فعالیت سیاسی چندلایهای داشت.
🔸صبحها میرفت ستاد قالیباف؛ بعد سری به ستاد لاریجانی میزد؛ عصر هم روانه ستاد احمدینژاد میشد. رفیق بزرگواری میگفت شب هم که هوا تاریک میشد، خودش را به ستاد هاشمی هم نشان میداد.
🔸بالاخره احمدینژاد رای آورد، او هم ابتدا استاندار شد و بعداً به معاونت یکی از وزارتخانههای کشور رسید. بعد از دولت احمدینژاد هم سرش بیکلاه نماند و به مدد شورای شهر یکی از کلانشهرها که با ما اصولگراها همسو بود، شهردار شد. بعد از آنهم در یکی از موسسات اقتصادی مهم، سمت مهمی گرفته و الان مشغول خدمت است.
🔸زیاده عرضی نیست جز اینکه نظیر این دوست عزیز را که چندجا زنبیل گذاشته بود، بعدها در موقعیتهای دیگری هم مشاهده کردم و منتظرم اینروزها بازهم ببینم.