فرین‌آنلاین

🔴 مصاحبه با #مردی که به یک #دخترک ۶ ساله #تجاوز کرد و او را #کشت...❗️ (قسمت دوم)

#فرین‌نیوز
@farinnews

🔹خودت چند فرزند داری؟ 
۳ پسر ۱۲، ۱۰و ۳.۵ ساله دارم

🔹چه شد که میوه فروش شدی؟
🔸بیکار بودم، کار ساختمانی انجام می‌دادم ولی به دلیل اعتیادم و این‌که کار کم بود بیکار مانده بودم تا این که ۵۰۰ هزار تومان از خواهرم قرض گرفتم و داخل حیاط منزلم میوه‌فروشی راه انداختم.

🔹همسرت از ماجرای اعتیادت خبر دارد؟ 
🔸بله! او می‌داند البته گاهی از قرص‌های ترک اعتیاد هم استفاده می‌کنم!
عید پارسال ترک کردم که نشد و دوباره به مصرف شیره ادامه دادم.

🔹«ندا» (مقتول) را می‌شناختی؟ 
🔸آن‌ها همسایه نزدیک ما بودند پدرش افغانی بود و منزلشان چند حیاط بیش‌تر با خانه‌ی ما فاصله نداشت به همین خاطر کاملاً خانواده‌اش را می‌شناختم!

🔹انگیزه‌ات چه بود؟ 
🔸خودم هم نفهمیدم! وقتی «ندا» را در کوچه دیدم که برای گرفتن نان می‌رود شیطان وارد جلدم شد. قبل از آن نزد خرده‌فروشی مواد رفته بودم و مقداری شیره خریدم.
بعد از مصرف مواد، وقتی «ندا» (دختر ۶ ساله) درحال بازگشت به خانه‌اش بود او را به بهانه دادن غذا به منزلم کشاندم و...

🔹چرا او را کشتی؟
🔸ترسیده بودم! او گریه میکرد و من می‌ترسیدم رسوا شوم، چون گفت موضوع را به مادرش می‌گوید!

🔹جسد دختربچه را چه کردی؟ 
🔸داخل کیسه گونی گذاشتم و در کوچه خلوت رها کردم، البته همیشه آن کوچه شلوغ بود ولی آن لحظه خیلی خلوت شده بود. زنبیل نان و کفش‌هایش را هم پشت بام انداختم.
پشیمان شده بودم اما نمی‌دانستم چه کنم فقط آرزو می‌کردم که زنده شود!
بعد از رها کردن جسد، به خانه مادرزنم رفتم چون همسر و فرزندانم آن‌جا بودند و من برای بردن غذاهای مانده از ظهر به خانه آمده بودم که این حادثه رخ داد.

🔹ماجرا را به کسی هم گفتی؟ 
🔸فقط به برادرزنم گفتم!
دوباره به محل رها کردن جسد بازگشتم. فکر می‌کردم شاید زنده شده باشد اما با دیدن مردم دوباره به خانه مادرزنم رفتم و به هیچ‌کس چیزی نگفتم.

🔹چگونه دستگیر شدی؟ 
🔸روز بعد وقتی به همراه خانواده و برادرزنم به خانه آمدم تا کسی به من شک نکند، ناگهان افسر آگاهی دستبند را به دستانم گره زد.

🔹فکر می‌کردی به‌همین زودی دستگیر شوی؟
🔸نه! چون هیچ‌کس مرا هنگامی که ندا را به داخل حیاط بردم یا جسد را انداختم، ندیده بود. نمی‌دانم افسر آگاهی چگونه مرا دستگیر کرد.

🔹اگر کسی با یکی از اعضای خانواده خودت این کار را بکند چه می‌کنی؟ 
نگویید! دیوانه می‌شوم!

🔹به افراد دیگری که مانند تو سودای چنین کار کثیفی را در ذهن دارند چه می‌گویی؟
🔸عاقبت مرا ببینند! حتا مجرمان دیگر به من می‌گویند حیف است تا فردا زنده باشی! باید زودتر اعدامت کنند. من می‌ترسم و شب‌ها کابوس می‌بینم. چرا‌که چند خانواده را به‌هم ریختم و بدبخت کردم! شیطان فریبم داد!
منبع: خراسان

https://t.me/joinchat/AAAAADy_6ehyd92quOfmFw

🔴 مصاحبه با #مردی که به یک #دخترک ۶ ساله #تجاوز کرد و او را #کشت...❗️ (قسمت اول)

#فرین‌نیوز
@farinnews

🔹چند سال داری؟ اهل کجایی؟ 
🔸متولد سال ۱۳۵۵ هستم. تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواندم و بعد هم درس و مدرسه را رها کردم.
خانواده‌ام اهل تربت حیدریه هستند اما من از زمانی‌که به‌خاطر دارم از همان کودکی در مشهد بودم. 
ساکن منطقه خواجه‌ربیع بودیم ولی بعد از آن که مادر و برادرم سهم مرا از منزل ارثیه پدری خریدند من هم به قلعه ساختمان (شهرک شهید رجایی) آمدم. 


🔹پدرت فوت کرده است؟ 
🔸بله! حدود دو ماه بعد از ازدواج من، او هم فوت کرد. سرطان خون داشت. 
پدرم دو بار ازدواج کرد به همین خاطر تعداد خواهران و برادرانم زیاد است.


🔹بعد از ترک تحصیل چه می‌کردی؟ 
🔸شاگرد خیاطی شدم و پیراهن‌دوزی را آموختم تا آن‌که به خدمت سربازی رفتم.
بعد از خدمت، برای کار به جنوب رفتم و در بندرعباس در یک شرکت پیراهن می‌دوختم!

🔹چرا در مشهد نماندی؟ 
🔸آن‌جا پیراهن ایرانی می‌دوختیم و مارک خارجی می‌زدیم تا بهتر بخرند!! ولی نمی‌دانم صاحب‌کارم پیراهن‌ها را کجا می‌فروخت؟

🔹پول‌هایت را چه می‌کردی؟
🔸همه را خرج می‌کردم، البته گاهی مقداری هم به مادرم می‌دادم.
بعد از آن‌که از بندرعباس آمدم، با یکی از بستگان پدرم ازدواج کردم. تقریباً ۲۱ ساله بودم  که پای سفره عقد نشستم.

🔹خودت در ماجرای ازدواج دخالتی نداشتی؟ 
🔸چرا! همسرم را به‌خاطر رفت و آمدهای فامیلی در تربت حیدریه دیده بودم.
ما از دوران خردسالی به نام یک‌دیگر بودیم. یعنی پدرم زمانی‌که من کوچک بودم به خانواده همسرم گفته بود که دخترتان عروس من است! تا این‌که یک‌روز برای او خواستگار آمد. پدرم که بیماری سرطان داشت و می‌ترسید عروسی مرا نبیند بلافاصله دست به‌کار شد و مرا به تربت حیدریه بردند که در آن‌جا هم ازدواج کردیم.
او از من طلاق گرفت. البته چهار سال نامزد بودیم و سه سال هم زندگی مشترک داشتیم. بعد از آن طلاقش را گرفت.
چون فرزندی نداشتیم و خانواده او هم دوست داشتند که دخترشان فرزندی داشته باشد، طلاق گرفتیم!

🔹معتادی؟ 
🔸بله! تریاک و شیره!
وقتی ازدواج کردم با برخی از بستگانم پای بساط می‌نشستم!
فریبم دادند! آن‌ها می‌گفتند مصرف تریاک و شیره لذت خاصی دارد. من هم ادامه دادم تا این‌که معتاد شدم!
همسرم نمی‌دانست و من به‌طور پنهانی مصرف می‌کردم تا این‌که روزی فهمید و زمانی از من طلاق گرفت که معتاد شده بودم!

🔹۳ سال زمان خیلی اندکی است تا «بارداری» انگیزه مهمی برای طلاق شود؟ 
🔸البته همسرم بعد از من با فرد دیگری ازدواج کرد و صاحب فرزند شد ولی از من طلاق گرفت!

🔹چه مدت گذشت تا دوباره ازدواج کردی؟ 
🔸فقط دو روز! به‌خاطر لج‌بازی با خانواده همسر سابقم!
درست دو روز بعد از آن‌که مهر طلاق در شناسنامه‌ام ثبت شد و به قول معروف هنوز جوهر این مهر خشک نشده بود که سوار اتوبوس یکی از بستگان مادرم شدم تا از تربت به مشهد بیایم. در بین راه با راننده صحبت می‌کردم که از دادگاه می‌آیم و چنان و چنان! او هم خندید و گفت: امشب با مادرت به خانه فلانی بیایید (او هم از بستگان مادرم بود) تا برای خواستگاری صحبت کنیم.

🔹همان شب به توافق رسیدید؟ 
🔸بله! به‌خاطر فامیلی از یک‌دیگر شناخت داشتیم.
همسرم حدود چهار سال قبل از همسرش طلاق گرفته بود، در حالی‌که یک دختر داشت.

حضانت دختر همسرم را شوهر سابقش به‌عهده داشت. البته بعد از ازدواج، گاهی او را به خانه می‌آوردم تا مدتی را کنار مادرش باشد. الان هم ۱۴ ساله است و به تازگی نامزد کرده است.
منبع: خراسان

https://t.me/joinchat/AAAAADy_6ehyd92quOfmFw

🔰 #بخند که دنیا را #قشنگ‌تر می‌کنی...

✅ #لبخند زیبا و امیدبخش #دخترک کرمانشاهی...

#فرین‌نیوز
@farinnews

🔰 #بخند که دنیا را #قشنگ‌تر می‌کنی...

✅ #لبخند زیبا و امیدبخش #دخترک کرمانشاهی...

#فرین‌نیوز
@farinnews

🔴 #دخترک ۳ساله که در #دیگ نذری افتاده بود، #جان سپرد...

#فرین‌نیوز

🔹رئیس بیمارستان سوانح و سوختگی طالقانی اهواز گفت:

🔻متاسفانه دختر سه ساله‌ای که چندروز پیش با سقوط در دیگ نذری با سوختگی حدود ۸۰ درصد به بیمارستان مراجعه کرده بود، در اثر ایست قلبی جان خود را از دست داد.

https://t.me/joinchat/AAAAADy_6eiZv0ydLTefzA

🔴 #دخترک ساوه‌ای در #کما؛

🔻 یک #آتنای دیگر #قربانی آزار شد...

#فرین‌نیوز

🔹عبدالکریم یادگاری، معاون اجتماعی اداره کل بهزیستی استان مرکزی از یک مورد کودک‌آزاری در ساوه خبر داد و گفت:

✅ دختر پنج یا ۶ ساله ساوه‌ای فعلاً در کما به‌سر می‌برد.

✅ دختر بچه توسط فردی که هویت او هنوز مشخص نیست مورد آزار جنسی قرار می‌گیرد و بعد از آزار سر کودک ضربه می‌خورد.

✅ کودک به دلیل ضربه مغزی به بیمارستان ارجاع داده می‌شود و فعلاً در کما به‌سر می‌برد.

✅ بعد از انتقال به بیمارستان مدرس، مسئولان این مرکز درمانی اورژانس اجتماعی ساوه را از قضیه مطلع می‌کنند.

✅ طبق بررسی‌های انجام شده کودک با مادرش زندگی می‌کند.

https://t.me/joinchat/AAAAADy_6ehiDBdqKC21GQ