اسماعیل العثمانی تاریخدان عقیده داره که این پدیده بخاطر شهری شدن بوده. بغداد پایتخت خلافت عباسی تو دوران هارون الرشید (حدود ۷۶۳-۸۰۹) حدود نیم میلیون نفر جمعیت داشت و به اندازهی کافی بزرگ و ثروتمند بوده که میتونسته به خلافکارا فرصتهای متنوعی بده که حرفهای بشن.
اما عضویت تو گروه بنو ساسان بیشتر بر اساس عرف و عادت تعریف میشد تا تمایل به خلاف؛ العثمانی میگه که شاعرها، هر وقت حامی مالی خودشون رو از دست میدادن، به عضویت چنین گروههایی درمیومدن. خشنترهاشون بیشتر تو مناطق روستایی و حتی تو بیابونهای کمجمعیت فعال بودن.
برای مثال، شاهدزد شترها، شخصی به اسم شبان بن شیهاب، یه تکنیک جدید ابداع کرده بود که تو اون یه ظرف پر از کنههای خونخوار رو توی اردوگاه شترها رها میکرد. وقتی که کنه به جون شترها میفتاد و وحشتزده پراکنده میشدن، اون از فرصت استفاده میکرد و تا جایی که میتونست شتر میدزدید.
یا اعضای دیگر بنو ساسان برای اینکه خطر حمله سگهای نگهبان اونجا رو خنثی کنن، «بهشون یه مخلوط چسبناک از تفاله روغن و تارهای مو میدادن که دندونهاشون رو به هم میچسبوند و دهنشون رو قفل میکرد.» یه نویسندهی سوری همون دوران یه کتابی نوشت به اسم کشفالاسرار.
که توش از روش کار بنو ساسان نوشته تا به مردم درباره اونا هشدار بده. نویسنده این کتاب میگه که برای نوشتناش صدها اثر دیگه رو مطالعه کرده و تونسته فقط از بین حیلهها و ترفندایی که بنو ساسان برای دزدی از خونهها استفاده میکرده خودش به شخصه ۶۰۰تا رو کشف کنه.
این کتاب اطلاعاتی هم درمورد بقیه انواع خلافکارا مثل جواهرسازهای کلاهبردار که به گفته نویسنده، ۴۷ راه مختلف برای ساختن الماس و زمرد تقلبی داشتن هم به خواننده میده و حتی از صرافهایی مینویسه که از انگشترهای مغناطیسی برای تغییر جهت عقربه ترازوهاشون استفاده میکردن
یا از ترازوهای دستکاری شده پر از جیوه استفاده میکردن که وزن طلای گذاشتهشده روشون رو به طور کاذبی بالا ببره. نهایتا اما اون چیزی که بیشتر از همه در مورد بنی ساسان جلب توجه میکنه، جامعیت اونهاست. تو یه سر طیف آدمای خشن و تبهکار قرار دارن،
که از آدمکشهای تمام عیار تا سارقین خونهها رو شامل میشه، آدمایی با اسامی عجیب و غریبی مثل صاحب بعج ملقب به «شکم پارهکن» یا صاحب ردخ ملقب به «خردکن» که مسافرای تنها رو تو جادهها دنبال میکرده و سر بزنگاه اونا رو خفت میکرده و مغزشون رو بین دوتا سنگ بزرگ و صاف متلاشی میکرده.
تو سر دیگه طیف هم شاعرها هستن، کسایی مثل ال-عکبری مرموز که فقط اینو در موردش میدونیم که کسیه که توی نوشتههاش صراحتا اعتراف کرده که نمیتونسته از راه فلسفهبافی یا شعر گفتن هیچ جور رزق و روزیای به دست بیاره و فقط از راه کلکبازی میتونسته زندگیش رو بگذرونه.»
منبع:
https://www.smithsonianmag.com/history/islams-medieval-underworld-15821520/