🔴پروژهی فریب و فشار
🔴دوم بهمن ماه ۱۴۰۰، زندان مرکزی کرج
🔴(در زندان چه میگذرد- شمارهی۳۵ )
@KeyvaanSamimi
🔻🔻🔻
🔴چهارشنبه ۲۹ دی ساعت ۱۱ صبح صدایم کردند و گفتند بهداری با شما کار دارد اما از درب بند ۴ که بیرون آمدم یکی از معاونین زندان را دیدم.
🔴ابتدا گفتگویی در مورد مسائل جاری زندان را شروع کرد و نهایتاً گفت از بیرون دستور دادند که شما منتقل شُدید به ندامتگاه مرکزی کرج. من گفتم باید حکم قضایی آن را ببینم و تشریفات و مسیر قانونی آن طی شود و برگردم داخل بند و لباسم را بپوشم و اثاثیهام را جمع کنم و به این صورت با زیرپوش و دمپایی و بدون داروهای قلبی، کلیه، قند و اعصاب و بدون کارت بانکی و تلفن هیچ جا نمیروم و مقاومت حق طبیعیام است.
🔴درست مثل دفعهی پیش که میخواستند بفرستنم زندان رجایی شهر گفتم من نمیروم مگر این که دست و پایم را ببندید و بیندازیدم داخل ماشین. اما بعد از گفتگو با رئیس زندان انتقال از بند ۸ به رجایی شهر، تبدیل شد به انتقال به بند ۴.
🔴کمی بعد فردی لباس شخصی نزدیک من آمد که نمیشناختمش ولی او مرا به اسم صدا کرد و کنار من ایستاد و بالاخره در ادامهی صحبتهایمان، معاون رئیس زندان زنگ زد و گفت کیوان صمیمی میخواهد مثل دفعهی پیش گفتگوی حضوری با شما داشته باشد. همراه با یکی از افسران زندان و یک سرباز که آنجا بودند، سوار ماشین شدیم و توی راه دوباره معاون [ظاهراً] تلفنی به رئیس زندان اطلاع داد که ما داریم پیش شما میآییم.
🔴ماشین اما به جای رفتن به دفتر رئیس زندان از اوین بیرون رفت و به رغم اعتراض من، آنها با اجبار نقشهی آدم دزدی خود از اوین به زندان مرکزی کرج تحت اوامر نیروهای امنیتی را عملی کردند.
✅در این مقطع بود که معاون نگاه معناداری به من کرد و گفت: عمو کیوان حلالم کن و بعد پیاده شد، به سمت اوین برگشت و اینچنین بود پایان پروژهی فریب و فشار.
🔺🔺🔺
@KeyvaanSamimi