دیشب خواندن پسر زرین (Golden Son)، جلد دوم حماسهی قیام سرخ (Red Rising Saga) رو تموم کردم و ازش خوشم اومد.
موقع خواندن جلد اول (قیام سرخ)، چیزی دربارهش ننوشته بودم، ولی از اونجا که احتمالاً حداقل تا جلد سوم رو بخوانم، میخواستم نظراتم رو به اشتراک بذارم.
در ابتدا از نکات مثبت شروع میکنم.
در قیاس با قیام سرخ، پسر زرین داستان به مراتب جذابتر و گیراتری داشت و خیلی منسجمتر بود. مخصوصاً من قسمتهای مربوط به مسابقه رو توی قیام سرخ دوست نداشتم، ولی توی جلد دوم دیدِ داستان خیلی گستردهتر و «حماسیتر» شده بود و این رو واقعاً دوست داشتم. بعضیها شاید خیال کنند که این مجموعه علمیتخیلیه، ولی عملاً ۹۰ درصد داستان فانتزی خالصه، صرفاً نویسنده گهگاهی یکی دوتا واژه بین پاراگرافها میچپونه که کارکردهای علمیتخیلی دارند.
به خوبی به شخصیتها پرداخته شده، ولی از اونجا که داستان اولشخصه، شخصیت اصلی، دارو، فرسنگها از نظر شخصیتپردازی بهتر از بقیهست (که کاملاً طبیعیه). کتاب هم به اندازهای طولانی نبود که آدم احساس کنه بعضی از قسمتهای داستان اضافیه، هر بخش از کتاب مسئولیت خودش رو برای انجام دادن داشت و همین باعث شد که داستان جریان خیلی خوبی داشته باشه.
و حالا نکات منفی، که البته بهتره بهش بگم نکتهی منفی: با اینکه تقریباً همهچیز رو توی پسر زرین دوست داشتم، ولی یه مشکل بزرگ باهاش داشتم: سبک نویسنده واقعاً آزاردهندهست. منظورم اصلاً نثر نیست. کتاب خیلی زیبا نوشته شده، ولی در طول کتاب، شخصیت اصلی به مراتب توی شرایط دشواری قرار میگیره و هر بار، بدون استثنا، نویسنده تصمیم میگیره چیزی رو یکهو رو بکنه که هیچوقت اصلاً تک اشارهای بهش نشده بود و به این شیوه کل ماجرا رو به نفع شخصیت اصلی تغییر بده. این پنهان کردن حقیقت از خواننده برای هیجانی کردن کتاب به نظرم خیلی کمارزش و عملاً کارتونی بود، من رو یاد انیمههایی میانداخت که زمان نوجوانی میدیدم، و این اتفاق بارها و بارها رخ میده. اگر فقط یک یا دو بار بود میشد ازش چشمپوشی کرد، ولی کل کتاب بر پایهی این سبکه و من اصلاً ازش خوشم نیومد. حتی باعث شد پایان کتاب (که واقعاً عالی بود) هم برام کمارزشتر بشه، چون تا قبل از اون اتفاق همیشه همهچیز در نهایت برای شخصیت اصلی به خوبی و خوشی تموم میشد (و شاید باز هم بشه، به همین خاطر باعث شد پایان کتاب اونطور که باید و شاید من رو هیجانزده نکنه.)
در کل پسر زرین کتاب خوب و حتی عالیای بود، از اون کتابهایی بود که نمیشد بست.
من نسخهی زبان اصلی پسر زرین رو خواندم، نه ترجمهش رو.
@Fantasya_iR
#Red_Rising #Opinion