🔷 مولانا و «ویرانسازی»
تا مدرسه و مناره ویران نشود
اسباب قلندری بهسامان نشود
تا ایمان کفر و کفر ایمان نشود
یک بندهٔ حق بحق مسلمان نشود
(مولوی، دیوان شمس، رباعیات، رباعی ۶۱۰)
🔶 «ویرانسازی» در عرفان و فلسفه و سیاست متاعی پُرمشتری بوده است. بسیاری از عارفان، پیش از اسلام و پس از اسلام، بر آن بودهاند که میباید «تن» را «ویران» کرد تا «جان» آزاد شود. زهد و ریاضت نتیجهٔ چنین بینشی بوده است. «بمیرید، پیش از آنکه بمیرید» (موتوا قبل أن تموتوا)، دوباره متولد شوید، مقیم ویرانه شوید تا گنج بیابید. اینها شعارهایی نیست که در اصل از جهان اسلام برخاسته باشد. تاریخی بس طولانی در پشت سر اینهاست. برای ساختن، نخست باید ویران کرد. این شعار همهٔ شاهان و فاتحان و نیز انقلابیها بوده است. چه جنگهای ویرانگر داخلی و خارجی که با چنین توجیهی برپا شدهاند. اما بس بسیار بوده است که تنها نخستین گام آن برداشته شده است. اندکاند آنان که بر ویرانهها چیزی ارزشمند ساخته باشند، چیزی بهتر از آنکه بود، شاید هرگز نبوده است، چرا که گاه آنچه ویران کردهاند بسی دشوارتر و ارزشمندتر از آن بود که باز بتوان ساخت. چه کسی توان آن را داشت که «تخت جمشید» را باز بسازد؟ چه کسی توان آن را داشت که «معبد دلفی» را باز بسازد؟ چه کسی توان آن را دارد که اهرام مصر را باز بسازد؟ اما بسا کسان که سرزمین خود ویران میکنند تا خود را ثروتمند کنند. این اما داستانی کهنه است. بسا کسان که هرچه دارند از غارت مردمان است. این اما داستان همهٔ آن کسانی است که ثروتشان از ویرانی سرزمینشان است. چنین کردهاند همهٔ تازه به دوران رسیدگان. همهٔ سلسلههای نو و همهٔ انقلابیهای بادآوردهٔ پس از انقلاب که فقط با کشتار و زندان حکومت کردهاند و نامش را «انقلاب» گذاشتهاند تا «انقلاب» را حفظ کنند! اما غافل از آنکه «انقلاب» همان لحظه که بر کرسی نشست و پیروز و فاتح شد دیگر «انقلاب» نیست. حاکم است و «حاکم» هرگز نمیتواند انقلابی باشد. «حکومت» هرگز نمیتواند «انقلابی» باشد. هر حکومتی ضدانقلابی است، مگر آنکه بپذیرد که باید «برود». انقلابی کسی است که بر «نظام حاکم» بشورد. آن که در بند حفظ مقام خود است «انقلابی» نیست و چگونه تواند بود؟ «انقلابی» کسی است که بپذیرد خودش نیز باید برود. حکومت انقلابی حکومتی است که هیچ کس در آن شغل و مقامی تمام عمر نداشته باشد. هیچ کس نتواند در برابر ارادهٔ عمومی بایستد. «دموکراسی» یا «مردمسالاری» انقلابیترین حکومت و نظام سیاسی در جهان است. چون تنها نظامی است که امکان دارد از صدر تا ذیل و حتی قانون را تغییر داد. دموکراسی تنها نظام انقلابی تاریخ است. نظامی بدون خونریزی برای تغییر دائمی. و دموکرات برترین انقلابی در جهان است، چون به خواست مردم میآید و به خواست مردم هم میرود. او با زور و اسلحه و کشتار بر مردم حاکم نمیشود و با زور و اسلحه و کشتار برکنار نمیشود. انقلابی کسی است که بپذیرد برای ساختن اول خودش باید ویران شود. و چون به قدرت رسید باز باید خودش ویران شود تا چیزی نو ساخته شود. اما به راستی در دموکراسی «گذشته» ویران نمیشود تا «نو» پرستیده شود و «گذشته» از صفحهٔ روزگار محو شود. در دموکراسی افراد «کنار» گذاشه میشوند، «کنار زده» میشوند، «نیست و نابود» نمیشوند. تنها در دموکراسی است که انسان با تمامی خوب و بدش و با تمامی گذشته و حال و آیندهاش حاضر است و پویا و رو به آینده.
جانی که حریف بود بیگانه شده است
عقلی که طبیب بود دیوانه شده است
شاهان همه گنجها به ویرانه نهند
ویرانهٔ ما ز گنج ویرانه شده است
(مولوی، دیوان شمس، رباعيات، رباعی ۲۷۹)
در کتابم دربارهٔ «هایدگر و مفهوم ”دستروکسیون“» از «ویرانسازی» در تاریخ اندیشه نیز بحث خواهم کرد.
#مولوی
#ویرانسازی
#هایدگر
یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۹
م. سعید ح. کاشانی
@fallosafah