View in Telegram
من هر چقدر که از خرمالو تنفر دارم، در عوض انگور را دوست دارم. به نظرم لقب ملکه‌ی میوه‌ها را باید داد به انگور. عمر پربرکتی دارد. از دوران نوزادی که غوره است تا دوران کهولت که کشمش می‌شود. یا حتی وقتی که روح از پوستش خارج می‌شود و می‌رود در کالبد شراب. درد و بلایش بخورد توی سر خرمالو. دیروز یک ظرف انگور با خودم آوردم سر کار تا بعد از ظهر ترتیبش را بدهم. بعد از ناهار که سطح دوپامین پایین است و ناامیدی و خمیازه و کسالت از چهار جهت حمله می‌کنند به من. انگور حکم نورِ ته تونل را دارد و یک تنه با تمام این مصایب می‌تواند دست و پنجه نرم کند و من را به ساحل امن برساند. ظرف را از صبح گذاشتم روی میز کارم. هر دقیقه چشمم بهش می‌افتاد و بزاق دهانم می‌پاشید بیرون. هزار بار دستم رفت سمتش تا درش را باز کنم و ترتیب انگورها را بدهم. اما جلوی خودم را گرفتم. ته مغزم مرد دیلاق و اخمویی زندگی می‌کند که جلوی من را این طور مواقع می‌گیرد. معتقد است که استفاده‌ی چیزهای خوب را باید نگه داشت برای زمان مناسب. یک جفت چرم دستکش دارم که چهار سال پیش خریدمشان. شبیه به دستکش‌ جیمزباند. یا شاهزاده‌ی موناکو. خیلی دوستش دارم. اما تا الان دیلاق اجازه پوشیدن‌شان را به من نداده است. الان حیفه. الان گِلی میشه. الان پاره می‌شه. همین است که دستکش‌ها مانده‌اند ته کمد و گوشه‌های آن رو به فرسودگی است و مقامش از شاهزاده‌ی موناکو رو به تقلیل است به سمت مقام فعلی بشار اسد. دیروز لقمه‌ی آخر ناهار هنوز گلو را به سمت معده ترک نکرده بود که رییس بزرگ آمد توی اتاقم. زد روی شانه‌ام و گفت: «دو دقیقه وقت داری بریم توی اتاقم و درمورد فلان چیز و فلان پروژه حرف بزنیم؟» من این دو دقیقه‌ها را می‌شناسم. این‌ها همان دو دقیقه‌هایی هستند که معادل گذاشتن کف دست روی بخاری داغ طول می‌کشند. تا ابد. گفتم بله. چاره‌ی دیگری نبود. آمدم انگور‌ها را با خودم ببرم. اما دیلاق گفت «انگور رو جلوی رییس و وقتِ حرف زدن در مورد فلان پروژه می‌خوای بخوری؟ حیفه». و نبردم. دو دقیقه‌ حرف زدن شد پنج ساعت. وقتی برگشتم اتاقم، هوا تاریک بود. فقط کتم را برداشتم و رفتم خانه. انگورها ماندند روی میز. اصلا یادم رفته بودند. تا امروز صبح که برگشتم سر کار. انگورها از حال رفته بودند. یکی‌شان را گذاشتم توی دهانم و دیدم که مزه‌ی خرمالوی گندیده گرفته. تمام ظرف را برگرداندم توی سطل آشغال. چهار تا فحش دادم به دیلاق و خرمالو. انگورها در هر حالتی پربرکت هستند الا وقتی که فراموش بشوند. لعنت به دیلاق. وقت مناسب برای خوردن انگور همان وقت بود. نه بعد از ناهار. #فهیم_عطار @fahimattar
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily