برف آمد
دیشب تمام شب پنجره صدا میکرد.
باد میپیچید، میپیچید و به شیشه میخورد.
انگار که سرگیجه گرفته باشد.
به پنجره میکوبید. مثل یک آدم مست.
سرشب بود، با دوستم توی ماشین بودیم.
گفت: «این هوا و برف؟ امکان ندارد.»
اما امکان داشت.
صبح شد.
از پنجره تمام منظره سفیدپوش شده بود.
برف آمده بود.
فائزه اعظمی
#یادداشت_روز
@faezehazamifaezehazami.ir