👈 غلامها چطور امیر شدند؟
✍️فرهاد باغشمال
پدربزرگم مرحوم مشهدی عبداله نقاش، از معتمدان و ریشسفیدان محله سرخاب بود. در آن سالها که ساختوساز و بحث مسکن به معنی امروز جدی و رایج نبود، شش ماه نقاش ساختمان بود و شش دیگر پای دار قالی. در سالهایی که مشهد رفتن، یک فُوز عظیم به حساب میرفت، با هزار مصیبت به مشهد رفته بود و از آن زمان به بعد، جزو معدود مشهدیهای شناختهشده محله بود. آدم نداری بود، اما با تمام نداری، منشا خیر بود.
بعدها که نوهدار شد، اسم نوه ارشد خود را «غلامرضا» گذاشت. غلامرضایی که هنوز پشت لبش سبز نشده بود که رفت جبهه و با پای لنگان و یک جان پر از ترکش بازگشت. یک غلامرضای دیگر هم داشتیم که تعمیرکار فنی محله بود. بارها شده بود که بدون اُجرت و دستمزد، کار مردم تنگدست را راه انداخته بود.
یک «غلامحسین» داشتیم که طفلک کمی خلوضع بود. صبح تا شب در کوچه، پلاس بود. اگر دست پیرزنی سنگین بود، زنبیلش را میگرفت. پشتبامها را پارو میکرد، باغچه بیل میزد، فرش میشست. جمعهها هم کفشجفتکن هیئت بود. خلاصه با این خردهکاریها، پول سیاهی میگرفت و روزگار میگذارند.
ترکیب «غلام» در کنار اسامی ائمه، مفهومی بود که آدمها را به روش و منش زندگی آن بزرگان میرساند. نمیدانم چه شد که به دنبال استحاله بسیاری از مفاهیم فرهنگی، این غلامها به یکباره «امیر» شدند. یعنی «غلامعلی و غلامحسین و غلامرضا» به مرور «امیرعلی و امیرحسین و امیررضا» شدند.
این قبیل اسامی، ویترین مذهبی دارند، اما از نظر سنت نامگذاری، معناشناسی و ترکیب اسم، هیچ معرفتی ندارند، حتی میتوان گفت، وهنآلود هم هستند. چرا که هیچ امیری مقدم بر علی(ع) و حسن(ع) و حسین(ع) و رضا(ع) نیست. ایشان در طول زندگی خود، غلامان بسیاری را از کاروانها میخریدند و پس از تربیت، آزاد میکردند. از این رو، غلامرضا یک ترکیب موجه و پذیرفتهشده است، اما امیررضا صحیح نیست. برعکس، محمدرضا و احمدرضا، کاملاً پذیرفته شده و صحیح است، چون تنها فردی که میتواند مقدم بر ائمه باشد، نبی مکرم اسلام (ص) است.
(البته این موضوع،در میان اسامی ایرانی، سابقه دارد، کما اینکه اسامیی نظیر امیرارسلان و امیرخسرو در تاریخ معروف است.)
طبق آماری که در مورد فراوانی نام «رضا» و مشتقات آن، از ثبت احوال تبریز گرفتهایم، در سال گذشته، 301 نوزاد «رضا» نامیده شدهاست. 318 نوزاد «محمدرضا» و 416 نوزاد «امیررضا» نامیده شدهاست. آماری که به خوبی نشان میدهد نگاه مفهومی به اسم کودک، در خانواده ایرانی، رنگ باخته و صرفاً جنبه آهنگین اسامی است که چشم والدین جوان را میگیرد.
سبکوسیاق نامگذاری، یکی از سنتهای مهم هر کشور است. سنتی که تاثیر میگیرد و تاثیر میگذارد. حالا اگر میتوانید غلامرضاهای ابتدای این یادداشت را با اولین آقا امیررضا گلی که به ذهنتان خطور میکند، مقایسه کنید و ببینید میان صاحب دو اسم چقدر میتواند فاصله بیفتد؟ فاصله بیست سالهای که انگار دویست سال به طول کشیدهاست.
پن: به این فکر بودم که برای این یادداشت، چه عکسی میتواند مناسب باشد. نتیجهای بهتر از این نیافتم: شناسنامه آقا غلامرضا تختی! ثبتاحوال طهران، پس از مرگ پهلوان، به جای مُهر «باطل شد» مُهر «تختی زنده است» روی سجلی او زد. غلامرضاها هیچ وقت نمیمیرند!
از همان نخستین سالهایی که بارگاه امام رضا(ع) کمکم به یک تشکیلات بزرگ مذهبی تبدیل شد، خادمی حرم رضوی، یک سنت مذهبی و اعتقادی به شمار میرفت. شاه و گدا، خواجه و خدمتکار، پیر و جوان، زن و مرد، از شهرهای دور و نزدیک، در حسرت خادمی رضوی بودند. تا آنجا که گفته میشود امروز، حرم رضوی، بیش از 60 هزار خادم و خادمیار دارد.
#بدون_ویرایش
@fabagh