روزگاری شد و کَس، مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
دیر زمانی بود در منطقه ما دلیری نمیدیدیم که بخواهد زیر بار ذلت نرودو تا پای جانش در راه آزادی و آزادگی بجنگد
انگاری مردمان این دوره قلبهایشان ایستاده و صدای نفسهایشان را باید در لابهلای غل و زنجیر استبداد شنید
احمد مسعود و یارانش به جنگ نابرابری پای گذاردن که یک جنگ معمولی نبود، انگاری تمامی غرب و شرق دست در دست یکدیگر دادهاند تا قومی پلید و سفاک را مالک ناحق سرزمین دلیران، افغانستان کنند..
او راه پدری را میرود که با رشادتهایش ابرقدرت شرقی زمان خودش را در درههای عظیم کوههای هندوکوش زمینگیر کرد و شوروی را مجبور به فرار از پنجشیر کرد…
عجب سرزمینیست این دره پنجشیر، گویا آب و خاک این سرزمین پهلوانان را میرویاند و بس…
احمد مسعود میتوانست مقامی بگیرد و یا از دیار خود رفته در غرب و شرق عالم سکنی بگیردو بیاساید ولی ماند…
ماند تا به ما بیاموزد حق را باید ستاند، حق و حقیقت را باید در نبرد با اهریمن ستاند…
احمد مسعود چه پیروز شود در ظاهر وچه شهید شود نامش جاودانه شد…
درود بر این شیر بچه پنجشیر
احسان صالحی
https://t.center/faalan_madani_mashhad2