مصداق عینی فساد
فردی که در نهاد ناظر یا تنظیمگیر و مقرراتگذار یک صنعت کار میکند، و عضو هیأت مدیره یا هیأت عامل یا شورای عالی آن نهاد است،
میتواند از رهگذر حضور در این جایگاه، بر حضور افراد در نهادها و موسسات ذیل این تنظیمات اثر بگذارد و در آنها مداخله کند؛ مثلا از رهگذر آییننامه انتصابات و صلاحیتها؛
نمونهاش:
فرض کنید بگویند مطابق آییننامه صلاحیت حرفهای هر متقاضی در شرکتهای ذیل نهاد تنظیمگر باید مصاحبه شوند.
یکی از این اعضا که سفارشپذیر است، در جلسه بررسی فرد الف حاضر نمیشود، بعد به خاطر جایگاه و قدرتش میگوید باید اختصاصی مصاحبه کنم و بعد هم به دلیل اطلاع از نمره و نظر دیگران، زمینه رد شدن متقاضی را فراهم بیاورد.
مصداق دوم فساد این است که این افراد بلافاصله بعد از جدایی از نهاد تنظیمگیر در موسسات ذیل آن مشغول کار در سطوح عالی میشوند. دستکم باید سه سال این بین فاصله باشد.
البته، مفسدین راه دور زدن این را هم بلدند.
@exitvoiceloyalty