در آغوش برهنه ات آتش میسوزانم
شعله های عطش را در چشمانت میبینم آرام آرام به جای لباس
پوست از تنت جدا میکنم
و تو با جوهر سرخ لبانت
شعر عاشقی روی تنم مینویسی
پنجه كشان خودم را به سينه ات میرسانم
گور شرم را میکنم
تنت را رج به رج لمس میکنم تا به شراب برسم