xēm hān baved kē vināh nē kāmed kirdan; ud xrad hān baved ī ka kāmed, ēg-iz nē hiled; hān-z xēm baved kē hān ī nē dāned, nē gōbed; ud hān-z xrad baved ī ka nē dāned, ōh pursed.
«āla Bābilim u kullat māhāzīšu ina šalimtim ašte'e mārū Bābilim... ša kīma la lib[bi ilī]ma abšani simātīšunu šuzzizzu»
ترجمه از اکدی به پارسی: «من شهر بابِل و همهی دیگر شهرها را در فراوانیِ دَهِش(نعمت) پاس داشتم. باشندگانِ درماندهی بابل را که (نبونعید، پادشاه بابل) ایشان را وارونِ خواستِ خدایان، یوغی داده بود نه درخورِ ایشان.» (کوروش بزرگ، استوانهی کوروش-بند ۲۵)
یوغ: بیگاری(کار به زور و بیمزد)
شما را نمیدانم؛ لیکن مرا هر روز هفتم آبان است و خواهد بود.