علمِ کلاسیکْ ادراکی است که خاستگاههایش را از یاد میبرد و باور دارد که تاموتمام است. بنابراین عملِ فلسفیِ نخستینْ عبارت خواهد بود از بازگشت به جهانِ زیستهْ در ساحتی مقدم بر جهانِ عینی، زیرا در این جهانِ زیسته است که قادریم قانون و حدودِ جهانِ عینی را دریابیم؛ [که] عبارت خواهد بود از اینکه به چیزْ فیزیونومیِ انضمامیاش را، به ارگانیسمها طرزِ خاصِ سروکار داشتنشان با جهان را، و به سوبژکتیویته التصاقِ تاریخیاش را بازگردانیم؛ [که] عبارت خواهد بود از بازیافتنِ پدیدارها، آن لایهای از تجربهٔ زنده که دیگری و چیزها از طریقِ آن ابتدا به ما داده میشوند، نظامِ «من-دیگری-چیزها» در حالتِ نوخاستهاش؛ [که] عبارت خواهد بود از بیدارکردنِ ادراک و خنثیکردنِ نیرنگی که ادراک از طریقِ آن میگذارد که به نفعِ عینی که به ما میدهد و سنتِ عقلیای که بنیاد میگذارد، خودش در مقامِ امرِ واقع و در مقامِ ادراک به فراموشی سپرده شود.
📝 مرلوپونتی، پدیدارشناسیِ ادراک، ترجمۀ مسعود علیا
#راه_سوم
#علیه_روانشناسیگرایی
#بازگشت_به_خود_چیزها
#فلسفه_بهمثابه_علم_متقن
🌀https://t.center/ensan_zendegi