🔺 امام حسین علیه السلام:
"
من کان فینا باذلا مهجته و موطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا"
آنکه خون قلبش را تنها برای ما بذل میکند و خود را با دیدار با خدا آرام کرده استبا ما سفر کند..سیاق این عبارت بگونهای ساخته شده که قلب مخاطب خود را هدف گرفته است و از سوی دیگر نمیتوان بیشتر از آنچه که عبارت میرساند به آن استناد کرد.
حقیقت هر فردی در قلب اوست لذاست که حضرت عرق قلبی افراد را نشانه گرفته است؛ یعنی بالاترین و حساس ترین بخش هستی انسان را هدف قرار داده زیرا به دنبال ناب ترین نیروهاست.
🔸"مهجة" یعنی خون قلب یا رگ قلب؛
قلب حساس ترین عضو بدن انسان است و هستی انسان به آن بسته است کما اینکه قلب نماد زندگی است وقتی گفته میشود کسی خون قلبش را در این راه داد یعنی از عمق وجودش یعنی جایی که زندگی معنا پیدا میکند و شروع زندگی با آن است به چیزی تعلق خاطر یافته و عزیزترین عنصر هستی خود را گرو آن می یابد.
حال مصادیق متفاوتی میتواند داشته باشد؛ کمترین مصادیقش میتواند انسانهایی را شامل شود که دچار غفلت شده اند و با تنبه باز همان حالت سابق را در خود می یابند و بالاترینش هم انسان هایی بوده اند که همیشه این حالت را داشته، هیچ وقت دچار غفلت و .. نشده اند که هر دو را در قضیه کربلا می بینیم..
🔹نکته دیگر این است واژه بذل است، که فراتر از یک کار داوطلبانه است بلکه نشان از یک خواست درونی و رغبت درونی است که هم حالتهای عاشقانه و عارفانه را شامل میشود و هم حالتهای دیگری که انسان هیچ جیزی را برای خود باقی نمیگذارد که باز هر دو را در قضیه کربلا میبینیم.
اما اینکه این گونه ترجمه کنیم "هر که تا آخرین قطره خونش خالصانه فدایی ماست" ترجمه غلطی نمی باشد چه بسا از نزدیک ترین لوازم این معنا باشد اما لطافتی که در ترجمه تحت اللفظی این عبارت است به نظر بیشتر از این برداشت آزاد است.
🔸اما عبارت "موطنا علی لقاء الله نفسه":
وطن جایی است که انسان آرام میگیرد مثلا در ادبیات دینی ما آخرت موطن اصلی ماست و دنیا تنها پلی ست برای رسیدن به آن. پس در وطن آرامش و آسودگی خیال خوابیده است از این رو وقتی گفته میشود "موطنا علی لقاء الله نفسه" یعنی روحش با یک دغدغه عجین شده و تنها با بر آورده شدن آن دغدغه آرام میشود. اصلا خصوصیت انسان این است که وقتی دغدغه اش برآورده شد آرام میگیرد و الا حقیقتا دغدغه ای در عمق روحش نفوذ نکرده وبیشتر حرفی زبانی است. حال ترجمه این عبارت این گونه میشود؛ کسی که با دیدار خدا روحش آرام میشود و اساسا، وطنش آن جاست که لقاء خدا آنجا باشد؛ کانه سرزمینی به نام لقاء الله هست که او آن را وطن خود انتخاب کرده است. لذا به نظر میرسد که ترجمه دقیق عبارت این میشود ".. و با دیدار با خدا، خود را آرام کرده است" البته به نظر میرسد که باز هم اگر بگوییم " و وطن خود را لقاء الله قرار داده است" دقیقتر و فراگیر تر است.
🔹نکته ای که هست ترجمه "و با مجاهدت نفس و مشقت مشغول اصلاح وجودش برای دیدار با خداست" تنها بعضی از مصادیق را شامل میشود چون احیانا در بعضی افراد این امور مشقتی ندارد و برایشان احلی من العسل است؛ به عبارت دیگر برای لقاء خدا افراد چند دسته میتوانند باشند که بسیاری از آنها مجاهدت نفس دارند اما بعضی ذاتا عاشقانه به سمت خدا میروند و ازین رو مجاهدتی احساس نمی کنند بلکه هر چه هست جذبه و عشق است این مسئله در عرفای اسلام هم معروف است که بعضی برای طی مراحل عرفانی ریاضت زیادی نکشیده اند و اصلا مجاهده در جایی معنا پیدا میکند که مقاومتی وجود داشته باشد..
🔹نکته ی دیگری هم که میتوان از سیاق این روایت بدست آورد بحث ولایت است بگونه ای که کانه حضرت با این کلامش خواسته افراد خاصی را مورد ندا قرار دهد.. و بگونه ای که کانه کار آنقدر مهم بوده که اصلا ملاحظه ظاهر هم نکرده و گفته این میدان، فقط مرد میخواهد(البته بصورتی ظریف هم ملاحظه ظاهر را نکرده است).. هر کس مرد این میدان است بیاید.. و با ملاکهایی که داده مرد این میدان را مشخص کرده است.. به همین خاطر هم بسیاری نتوانستند و برگشتند..
🔘 @EnghelabNow