View in Telegram
#فصل_اول #بخش_اول #پل #قسمت_نخست #آدمکش_کور #القاتل_الأعمى پل ده روز بعد از تمام شدن جنگ، خواهرم لورا خود را با ماشین از روی پل به پایین پرت کرد. پل در دست تعمیر بود و لورا درست از روی علامت خطری گذشت که به همین خاطر آنجا نصب کرده بودند، ماشین شاخه های نوک درختان را که برگ های تازه داشتند شکست، بعد آتش گرفت، دور خود چرخید و به داخل نهر کم عمق دره ای افتاد که سی متر از سطح خیابان فاصله داشت.قطعه هایی از پل روی ماشین افتاد، و چیزی جز تکه های سوخته بدن لورا باقی نماند الجسر بعد انتهاء الحرب بعشرة أيام سقطت أختي لورا بسيارتها من فوق الجسر.كان الجسر قيد الإصلاح فاخترقت بسيارتها اللافتة المحذرة من الخطر، سقطت السيارة مائة قدم في الوادي الضيق متحطمة بين قمع الأشجار الوارفة، ثم انفجرت محترقة تتناثر منها ألسنة النيران بينما تتدحرج في جدول الماء الضحل ساقطة نحوالسفح، وسقطت فوقها كتل من الجسر . فلم يبق شيء منها سوى شذرات متفحمة. ادامه دارد... https://t.center/taaribedastani کانال تعریب متون داستانی
Telegram Center
Telegram Center
Channel