رُمـیـصـا رسـتـگار

Channel
Logo of the Telegram channel رُمـیـصـا رسـتـگار
@romisa_rastegarPromote
266
subscribers
380
photos
22
videos
13
links
نه ایده ای بود و نه هدفی! قلم خودش نوشت. 🆔 instagram: http://instagram.com/romisa_rastegar پیام و حرف به من: ⬇ https://t.center/secretPMbot?start=u_EBEBKrLHjN20289
یه دو دقیقه اومدیم زندگی کنیم
همش باید قوی‌تر میشدیم…
اون جوک رو شنیدی که یارو از پنجاه طبقه به پایین پرت میشه، وقتی هر طبقه رو پشت سر میذاره میگه تا اینجاش به خیر گذشته؟
اون داستان زندگی ماست؛
تا اینجاش به خیر گذشته...!
ﺩﺭ یک سمینار رموز موفقیت، سخنران از حضار ﭘﺮﺳﯿﺪ:
«ﺁﯾﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺭﺍﯾﺖ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪﻧﺪ؟»
حضار ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻧﺪ: «ﻧﻪ!»
سخنران: «ﺗﻮﻣﺎﺱ ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ؟»
حضار: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.»
سخنران: «ﮔﺮﺍﻫﺎﻡ ﺑﻞ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ؟»
حضار: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.»
سخنران: «ﻣﺎﺭﮎ ﺭﺍﺳﻞ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ؟»
ﻣﺪﺗﯽ ﺳﮑﻮﺕ ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﺣﺎﮐﻢ ﺷﺪ. ﺳﭙﺲ یکی از حاضران ﭘﺮﺳﯿﺪ: «ﻣﺎﺭﮎ ﺭﺍﺳﻞ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﯿﺴﺖ؟ ﻣﺎ ﺗﺎ ﺍلاﻥ ﺍﺳﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩ ﺍﯾﻢ!»
سخنران ﮔﻔﺖ: «ﺣﻖ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩ ﺍﯾﺪ، ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ!»

براى ماندگار شدن بايد ايستاد و تسليم نشد وگرنه فراموش ميشويم.
وقتی که یه دختر بچه بودم
فکر میکردم زندگی یه پارک بزرگ و رنگیه؛
تا اینکه بزرگ شدم
و فهمیدم زندگی یه میدون جنگه!
یه میدون پر از پیروزی و شکست و زخم...
فهمیدم بازنده های این میدون افتاده‌ها نیستن،
کسایین که وقتی افتادن نمیدونن چطور باید
بلند بشن!
Willow
Sara Herbert, Clint Gomez
مدتیه شب‌ها توی سرم صدای هواپیما میاد. بعد، تو خوابم یه نفر اذان میگه، اذان بی‌وقت! بعد، با یه صدای غمگین عجیبی، اسم‌هایی رو صدا میکنه اما جوابی نیست. هیچی! داد میکشه، عرق سرد میدوئه روی ستون فقراتم، میپرم از خواب. اینه کار هر شب...
آدمیزاد با از قبل فکر‌‌‌ کردن برای هیچ چیزی آماده نمیشه، غم هر وقت از راه برسه غمه؛ دقیقا مثل غمی که درون این موسیقی هستش...
قدیم‌ها غم بود، اما کم بود. هرچند وقت یکبار
سیلابش میزد به زندگیمان و هر چه بود را
میشست و میرفت.
حالا جدیدا غم مینشیند روی دراورِ بغل اتاق،
زل میزند به چشمانت و میگوید این منم،
ببین که چه زیبا نشسته‌ام به زندگی‌ات...!
حال خودمانیم؛
من چطور انقدر عاشقت شده‌‌ام؟
که هنوز ندیدمت اما یکهو می‌آیی
توی این کافه‌ی دنج
کنار این لامپ‌های بامزه می‌نشینی
قهوه‌ام را می‌خوری
کتابم را می‌خوانی
گربه‌ام را سگ می‌کنی
و خودم را دیوانه!
چطور می‌شود آخر...‌؟
Eastside
Benny Blanco & Halsey & Khalid
And now I, I’m thinking back to when I was young...
تو انیمیشن مورد علاقه‌ی بچگیم "درجستجوی نمو" یه دیالوگی بود که دوری به مارتین میگفت:

+وقتی زندگی بر وفق‌مراد نیست چیکار میکنیم؟
شنا میکنیم، شنا میکنیم، شنا شنا شنا میکنیم...

من این جمله‌ی ساده اما پر معنا و مفهوم از دوری رو سرلوحه‌ی زندگیم قرار دادم توی بزرگسالیم.
با خودمون و دیگران صادق باشیم؛
سعی نکنیم وقتی لیوان خالیه یا لیوانی روی
میز نیست، نیمه‌ی پر رو به زور نشون بدیم!
اگه وضعیت بده یعنی وضعیت بده،
این رو به رسمیت بشناسیم.
یادم می‌آمد که یک دوست قدیمی؛ با هیجان از زبان راوی کتاب (یک بانوی شهرستانی در لندن) می‌گوید: "در دنیا به جز عشق، هیچ چیز اهمیت ندارد."
و اما جواب او:
"حساب بانکی پر، دندان‌های سالم و خدمتکاران فراوان بیشتر می‌ارزند."
خنده‌ام گرفت و زیر این کلمات خط کشیدم و ناگهان به یاد کلماتی که مادرخوانده‌ جفرسون در کتاب (درسی قبل از مردن) گفت، افتادم:
"تو برایم مهم هستی."
تنها احساسات نیستند که اهمیت دارند؛ عشق را کسانی که دوستشان داریم ماندگار می‌کنند.
Daddy Issues
The Neighbourhood
And if you were my little giiirl
I′d do whatever I could dooo!
رُمـیـصـا رسـتـگار
"از خیابان میگذرم، اما اینبار، دیگر دستی نیست که من را نگه دارد..." این آخرین جمله‌ -صفحه‌ ۳۳۲- از کتاب《هر دو در نهایت می‌میرند》هستش که الان همراه با اشک توی چشمام خوندم و تو همین ساعت آرزو میکنم یک‌روز در ایام پیری -البته اگه عمر و نفسی برام تا اون موقع…
بعد از خوندن کتاب《هر دو در نهایت می‌میرند》کتاب《اولین نفری که در نهایت می‌میرد》رو خوندم و هنوز تحت تاثیر این دوتا کتاب هستم‌.
مدام به این فکر میکنم که اگه ما فرصت این رو داشتیم از قاصد مرگ بهمون زنگ میزدن و میگفتن که کمتر از ۲۴ ساعت وقت داریم تا آخرین روز زندگیمون رو زندگی کنیم و بعدش قراره بمیریم چی میشد؟ واقعا دنیا چه شکلی میشد؟ چیکار میکردیم؟ چجوری میگذروندیم؟ اصلا قاصد مرگی هم در کار نباشه، اگه الان بفهمیم مثلا یه شهاب سنگ فردا صبح میخوره به کره‌ی زمین و همه با هم می‌میریم، شاید یکم متفاوت‌تر نگاه کنیم به اطرافمون، مخصوصا به آدمای اطرافمون! شاید همین امشب بریم از آدمایی که ناراحتشون کردیم عذرخواهی کنیم یا از آدمایی که ناراحتیم بگذریم و مهم تر از همه به اونایی که دوستشون داریم بگیم که چقدر دوستشون داریم، بدون اینکه نگرانِ فکر دیگران یا حتی خودشون باشیم، اصلا بدون اینکه نگران هیچ چیز باشیم!
شاید اگه الان بفهمیم که فردا همه می‌میریم، این چند ساعتِ باقی مونده رو خیلی قشنگ‌تر زندگی کنیم، خیلی قشنگ تر از تمام این زندگی پر از پنهان کاری و نگرانی و ...! درواقع خیلی قشنگ تر از همه‌ی این سالهایی که زندگی کردیم.
کاش امشب همه حس کنیم یه شهاب سنگ تو راهه... اصلا کاش واقعا یه شهاب سنگ تو راه باشه! ؛)
فکر میکنم چیزی که لازمه به عنوان یه کوچیکتر و در جایگاه یه دوست اینجا بگم، اینه که خواهشا لطفا کاری به اعتقادات عزیزانتون نداشته باشید‌! به درست و غلط بودن عقاید هم کاری نداشته باشید، مخصوصا افرادی مثل مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها. (البته که منظورم این نیست که به هر اعتقاد و عقیده‌ای از همه جهات و همه لحاظ احترام بزارید!) اما حرمت نگه دارید، چون اونا یه عمر با اعتقاداتی که داشتن بزرگ شدن و پیر شدن، حرف‌های شما فقط دلشون رو میشکنه و آزارشون میده توی این سن و سال. اگر هم خیلی دیگه تحت فشارید و میخواید چیزی به زبون بیارید، جبهه گرفتن و خود برتری افکار و عقایدتون نسبت به دیگران رو بزارید کنار و با لحن خوب و دوستانه حرفتون رو بزنید.
به عبارتی گفتگو کنید نه مجادله!
ولی درکل سعی کنید کاری به کار همدیگه نداشته باشید، بیشتر برای آرامش روح و روان خودتون.
مهربون و آروم باشید🌸🤍

به قول ویلیام شکسپیر:
"اعتقاداتت رو برای خودت نگه دار
و انسانیتت رو به تمام دنیا نشون بده."
امیدوارم خدا نذر این عزیزانی که صبح روز عاشورا حلیم داغ و ظهرش هم قیمه نذری با لبخند میارن دم خونه به آدم میدن رو علاوه بر اینکه قبول کنه، ایشالله یک در دنیا و صد در آخرت بهشون اجر بده... آمین.
رُمـیـصـا رسـتـگار
Bubblegum – Cigarettes After Sex
بندِ محبوبم موزیک جدید داده و بنده بسی
خوشحال و شاد و خندانم! D=
"Oh, and you're holding me."
Cigarettes After Sex
Bubblegum
Well, I never wanted
to be with you
But I think I'm falling,
so what can I do?
‏شاید مهر رو با همه‌ی نامهربونی‌هاش تونسته باشم تحمل کنم، ولی دیگه واقعا مرداد و گرماش در توانِ من نیست! شرمنده. =))
More