🌹👆🕊👆🌹#روز_اول_مدرسه#قسمت_سوموقتی نگاه به اطرافم میکردم...
دلم آتیش میگرفت
دست خودم نبود....
آخه.....
یه دختری خودش رو واسه باباش لوس میکرد
اون یکی ژست میگرفت باباش ازش عکس بگیره
یکی دیگه از بغل باباش جدا نمیشد
و....و.....و....
همش واسه من درد آور بود...
نمیتونستم ببینیم.....
بغض کرده بودم....
دلم حسابی گرفته بود....
احساس خواری میکردم....
احساس شرمساری.....
احساس حقارت.....
احساس بی کسی.....
دلم میخواست از همه گله کنم
دلم میخواست به هم اخم کنم
دلم میخواست فریاد بزنم
دلم میخواست بلند گریه کنم
و بگم........
#بابایی_کجایی_دورت_بگردم#بابایی_کجایی_دورت_بگردم#ادامه_دارد🌹👇🕊👇🌹