#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها #امالمومنین پروانهوار این قلب عاشق را پراندم
بر بال هایم بار حیرت را ڪشاندم
خود را به شمع عالم امڪان رساندم
دل را دو زانو محضر شعرش نشاندم
یڪ قطره از دریای فضلش را چڪاندم
در قلب ظلمت نور را تبلیغ میڪرد
تڪذیب میڪردند و او تصدیق میڪرد
دنبال حق بود و فقط تحقیق میڪرد
او یڪ تنه خورشید را تشویق میڪرد
در وصف او نه، وصف خاڪ پاش ماندم
آن زن ڪه یار بعثت و شب های تارست
پیش چنین یاری چه جای غار غار ست
دینارهایش عین تیغ ذوالفقار ست
در چشم زنهای حسود خوار خار ست
با عشق او ابلیسة را از سینه راندم
تصویر او در اشڪ احمد منجلی بود
او رفته بود از پیش پیغمبر ولی بود
او اولین بیعت ڪننده با علی بود
اول عدوی دومی و اولی بود
جز لفظ امالمومنین اورا نخواندم
سنگینی این تاج لازم داشت طاقت
هر بی سر و پایی مگر دارد لیاقت
ای سرخ رو! بردار دست از این حماقت
آقا امیرالمومنین داده طلاقت!
از بین ازواج النبی رفتی هماندم
بانو خدیجه در بقاء دین چه ڪرده!
با این همه دارایی زرین چه ڪرده
آن دیگری جز فتنه و توهین چه ڪرده؟
او با شتر هایش چه ڪرده این چه ڪرده!
با بغض و حب گرد و غبار از دل تڪاندم
او مرجعست و ما ضمیران مقلِّد
آری حمیرا شد عقیم و او مُوَلِّد
فی حَرِّ نارِ حُبِّڪِ اِیّایَ خَلِّد
اِنِا تَوَجَّهناڪِ یا بنتَ خُوَیْلِد
دل را سراسیمه به دنبالت دواندم
ای مادر امابیها یا خدیجه
ای ظرف اعطینای طاها یا خدیجه
قربان تو صدها زلیخا یا خدیجه
گوشه نگاهی ڪن به ماها یا خدیجه
گرچه دلت را با گناهانم شڪاندم
#سیدمهدیار_حسینی