#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها #روضه زخم تنم گذشته ز حد ایها الاپدر
من خسته ام بیا و مرا با خودت ببر
آنقدر با رُخم به زمین خورده ام نگو
مانند محتضر شده ام رفته ای سفر
قدم کمان شده همه جسمم ترک ترک
از بس که خورده ام غم و افتادم از کمر
دستان قاتلت چقدر سیلی ام زده
از دخترت نمانده به جز جان مختصر
بابا سرم شکسته تنم درد میکند
از بس که سنگ خورده ام اینجا سر گذر
عمه اگر نبود زمین گیر می شدم
جانم فدای عمه شود شد به من سپر
بابا به من بگو چه شده با سر آمدی
رفتی کجا که از دلِ طشت زر آمدی...
#محمد_حبیب_زاده ۹۸/۷/۹
🏴