خلاصهتر بکن ای مرگ! داستانم را
که خسته تر نکنم گوش دوستانم را
تمام طول شب از شوق گریه میکردم
چگونه شرح دهم حال توامانم را؟
چقدر دوره کنم خویش را؟ برای خدا
به روز بعد مینداز امتحانم را
برای سوختن من جرقهای کافی ست
به اشتباه مباد آن که دودمانم را
چنان بسوز که دودم به چشم کس نرود
به گریه باز مینداز آسمانم را
خسیس نیستم اما: به اهل ذوق ببخش
غزل غزل، همه ی یاد و یادمانم را
به شیوهای که خلافآمدی در آن باشد
شبیه بوسه گرفتن، بگیر جانم را
تو مرگ نیستی آغاز تازه ها هستی
بیا که با تو بیاغازم آن جهانم را#محمدعلی_بهمنی عزیز
🖤 🖤