امضای مستقبل

Channel
Logo of the Telegram channel امضای مستقبل
@emzayemostaghbalPromote
113
subscribers
امضای مستقبل یعنی گذشتن از آینده
Tadfine Shakheye Javan
Giti
تدفین شاخه‌ی جوان
گیتی پاشایی
شعرِ محمدعلی سپانلو

#موسیقی
Forwarded from امضای مستقبل
مساله‌ی #فرم و #محتوا (صورت و معنا) در #رباعیات #اوحدالدین_کرمانی

زان می‌نگرم به چشم سر در صورت
زیرا که ز معنی‌ست اثر در صورت
این عالم صورت است و ما در صوریم
معنی نتوان یافت مگر در صورت

از مادر معنی چو نزاید معنی
ناچار به صورتی بزاید معنی
چون بی‌صورت دید نشاید معنی
صورت باید تا بنماید معنی

آن چیست که در چشم دل آید معنی
وان چیست کزو طرب فزاید معنی
آن شاهد دل که هست معشوق عیان
هرلحظه به صورتی نماید معنی

در صورت خوب دید باید معنی
کز صورت زشت خوب ناید معنی
معنی‌دار است صورت زشت ولی
چون خوب بود خوب نماید معنی

زین‌سان که مراست از تو در سینه سرور
می‌ترسم از آنک خواجه گردد مغرور
مغرور مشو که شاهد ما معنی است
نزدیک میا تا نکنی صورت دور

جانم چو به چشم دل درو معنی دید
صورت دیدم ولیک دل معنی دید
دانی که چرا می‌نگرم در صورت
جز در صورت نمی‌توان معنی دید

تو صورت و معنی به حقیقت بشناس
تا از ره شک نمانی اندر وسواس
شک نیست که آن صورت معنی است ولیک
هم صورت خوش خوش است کالناس لباس

بیهوده مدام در تک و تاز ممان
پیوسته اسیر شهوت و آز ممان
گیرم که به صورت تو به معنی نرسی
از عالم و معنی صور باز ممان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چهارمضراب سه‌گاه
استاد رحیم رفیعی‌منش
سامان صادقی
امضای مستقبل
روزبهانی: مخلصم استاد. خطا بر نظامی روا نیست که ابیات او شاهدی بر این است که از کتابی صحبت می‌کند که در آن صورت‌های فلکی ترسیم شده‌اند. از این‌که خاقانی در شعرش تنگلوشا و ارتنگ را برابر هم گذاشته، به احتمال، در گذشته کسانی که از ماهیت تنگلوشا خبر نداشته‌اند…
فرخفال: نه من خودم با نظر به شعر نظامی این عنوان را برگزیده ام و تفصیر ناشر نیست. در واقع شما درست می گویید که در گستره ای از تاریخ اساطیر و تاریخ باهم در هم آمیخته اند از جمله ارژنگ با تنگلوشای نجومی یا مثلا نگاه کنید به شخصیت اسکندر در نظامی. اما آنچه اینجا منظور بوده استفاده مجازی از نام واژه تنگلوشا است که در شعر نطامی به کار رفته.
امضای مستقبل
فرخفال: ممنون از نظر شما جناب روزبهانی عزیز. اما این ایراد را به نظامی بگیرید نه به من. 😘 من در پیشگفتار کتاب به این واژه و تاریخچه آن پرداخته ام این چنین: واژه‌ی تنگلوشا برگرفته از شعر نظامی و داستان ساختن کاخ خورنق به روایت اوست که موضوع یکی از جستارهای…
روزبهانی: مخلصم استاد. خطا بر نظامی روا نیست که ابیات او شاهدی بر این است که از کتابی صحبت می‌کند که در آن صورت‌های فلکی ترسیم شده‌اند. از این‌که خاقانی در شعرش تنگلوشا و ارتنگ را برابر هم گذاشته، به احتمال، در گذشته کسانی که از ماهیت تنگلوشا خبر نداشته‌اند این دو را مربوط و متعلق به نگارگری دانسته‌اند؛ اگرچه تصور من این است که با وجود دیدگاه‌های مهم یا مفصل مانی درباره آفرینش، کتاب او هم به احتمال زیاد منقش به نگاره‌هایی از صورت‌های فلکی و اشکال ستارگان بوده. این نکته را هم باید در نظر گرفت که تنگلوشا تا پیش از سده‌های میانه‌ی اسلامی (که خیلی در نظر اشخاص درهم و برهم شده) به‌عنوان کتابی در نجوم شناخته بوده؛ و احتمال این هم زیاد است که در زمان خاقانی و نظامی نسخه یا نسخه‌‌هایی از ارژنگ بوده که این حضرات هم لابد دیده‌اند.
به‌طور خلاصه می‌خواهم بگویم که شعر نظامی در توصیف قصر خورنق از تنگلوشایی می‌گوید که در نجوم است و بیت خاقانی هم با در نظر داشتن دانش او از علم نجوم و با برابر کردن ارژنگ با تنگلوشا حتما نشانی‌ای از شمولیت بخش‌هایی از ارژنگ بر صورت‌های فلکی دارد؛ چرا که در زمان او تنگلوشا هنوز چندان با علوم غریبه و چیزهای دیگر مربوط نشده و به احتمال نسخه‌هایی از ارژنگ هم در دسترس بوده.
حتما خود استاد بهتر می‌داند که این درهم‌آمیختن علوم عقلی و نقلی یونان و ایران باستان به علوم غریبه و خرافه و جعلیات عمدتا مربوط به دوره‌های میانه و متاخر اسلامی‌ست؛ که پیش از آن و در دوره‌ی نهضت ترجمه، دانشمندان و پزشکان ایرانیِ تازه مسلمان و عرب‌شده یا نشده و همین‌طور نخبگان یهودی‌‌ سرآمد برگردان کتاب دانشمندان یونان و اسکندریه به عربی و پهلوی و سریانی بوده‌اند؛ اگرچه یهودی‌ها در علوم خفیه پدربزرگ مسلمان‌ها بوده‌اند از اول.
در کل این واژه‌ی تنگلوشا در ارتباط با ادبیات نبوده که دوستان نشر آسمانا گفته‌اند.
امضای مستقبل
مکاتبه‌ی کامنتی من با آقای فرخفال در ارتباط با کتاب "تنگلوشا" ذیل پست فیسبوکی ایشان: آقا این برداشت از اسم تنگلوشا از بن نادرست است. حتی یک‌باری هم که در هفت پیکر ذکر این کتاب شده معلوم است که درباره‌ی نجوم بوده. ضمن این‌که من دوبار که گذرم به کتابفروشی‌های…
فرخفال: ممنون از نظر شما جناب روزبهانی عزیز. اما این ایراد را به نظامی بگیرید نه به من. 😘 من در پیشگفتار کتاب به این واژه و تاریخچه آن پرداخته ام این چنین: واژه‌ی تنگلوشا برگرفته از شعر نظامی و داستان ساختن کاخ خورنق به روایت اوست که موضوع یکی از جستارهای این مجموعه است. نظامی در وصف زیبایی کاخ خورنق آن را با نگاره های کتابی به نام تنگلوشا مقایسه کرده است:

فلکی پای گرد کرده به ناز
نه فلک را به گرد او پرواز
قطبی از پیکر جنوب و شمال
تنگلوشای صدهزار خیال

تنگلوشا (تینْکْلوش، ‌تینکلوس، دَنْکاوَشا...) چنانکه ازین شعر نظامی برمی اید کتابی بوده است حاوی نگاره‌های زیبا که آن را همتای ارتنگ مانی دانسته اند. درباره این کتاب و پیشینه و مولف و محتوای آن اختلاف نظرها سرگردان کننده است و شاید بتوان گفت که این کتاب نه یک کتاب که دو کتاب بوده است؛ یکی چنانکه گفته‌اند، همتای ارتنگ مانی و دیگری کتابی بوده است در اختر شناسی و سحرو جادو که آن هم مصور به تصاویری از ستارگان و صور فلکی... مترجمان مسلمان با حذف قسمت های مربوط به سحر و جادو آن را به عربی برگردانده اند. نام مولف کتاب را لوشا ذکر کرده اند که حکیمی بابلی و معاصر ضحاک وبرکیش صابئین بوده است. کتاب "وجوه و حدود" نام ترجمه‌ی عربی تنگلوشا است ( آنندراج ). محمد معین در حاشیه برهان آورده است که تنگلوشای بابلی تألیف توکروس یونانی است که در عهد انوشیروان از یونانی به پهلوی ترجمه شده و از پهلوی به زبان آرامی و نسخه آرامی آن را بعدها به عربی و فارسی ترجمه کرده اند. خاستگاه بابلی این کتاب اما تامل برانگیز است. هرچند دوتن از خاورشناسان، گوتشمید و نولدکه انتساب تالیف این کتاب را در اصل به منجم یا منجمان بابلی مجعول دانسته و این جعل را کار شعوبیان ضد عرب دانسته اند، اما می‌دانیم که گفته اند خاستگاه نجوم بابل(سومر) بوده است و در حدود شش هزار سال پیش در بین النهرین پریستاران بابلی احوالات ستگارگان آویخته از سقف آسمان را برای یافتن نظمی برای ایام سال رصد می کرده اند. به گفته آرتور کویستلر در کتاب خوابگردها یونانیان کار رصد ستارگان را از جایی آغاز کردند که بابلیان آن را فروگذاشته بودند. برای شرح بیشتر در باره ی پیشینه‌ی کتاب تنگلوشا خواننده را ارجاع می دهم به کتاب تاریخ نجوم اسلامی تالبف کرلول الفنسو نینلو ترجه احمد آرام و نیز به کتاب تنکلوشا از مترجمی ناشناخته و مقدمه آن از رحیم رضا زاده ملک.
تنگلوشا به روایت دوم، یا کتاب دوم اما خاستگاهی رومی دارد. این تنگلوشا را تالیف لوشا هنرمند رومی ذکر کرده اند که در آن نقش ها و اسلیمی و خطایی ها و گره بندی و دیگر ابداعات خود را در نگارگری ارایه کرده بوده است ( فرهنگ جهانگیری) و چنانکه مانی را سرآمد نقاشان چین و کتاب او را ارتنگ خوانند تنگلوشا را کارنامه نقاشان و مصوران روم دانسته اند. با این پیشینه است که نام تنگلوشا به ادب شعری پارسی راه یافته است. سوای نظامی در قصیده ای از خاقانی چنین می خوانیم:
به نام قیصران سازم تصانیف
به از ارتنک چین و تنگلوشا
و در قصیده ای از ادیب الممالک فراهانی ادیب و شاعر عهد مشروطه آمده است:
آنکه کلکش ناسخ ارژنگ مانی
وانکه نقشش برشکسته تنگلوشا
همچنانکه در جستار درباره سروده‌ی نظامی اشاره شده،کاخ خورنق را نظامی همچون تنگلوشایی مجسم و جلوگاهی از "جادوی مطلق خیال" توصیف کرده که این معنا را می توان تعریفی از مطلق زیبایی و کمال اثر هنری از چشم معماران و نگارگران ایرانی دانست و در سرنام این مجموعه همین معنا از تنگلوشا منظور بوده است.
امضای مستقبل
انتشارات آسمانا به زودی منتشر می‌کند: تنگلوشای هزار خیال: جستارهایی در ادب و فرهنگ مجموعه مقالات از رضا فرخفال. —- واژه‌ی ” تنگلوشا” در سرنام این کتاب از شعر نظامی گنجوی گرفته شده که نام کتابی بوده است در هنر نگارگری و در ادب پارسی و از آن همچون منبع…
مکاتبه‌ی کامنتی من با آقای فرخفال در ارتباط با کتاب "تنگلوشا" ذیل پست فیسبوکی ایشان:
آقا این برداشت از اسم تنگلوشا از بن نادرست است. حتی یک‌باری هم که در هفت پیکر ذکر این کتاب شده معلوم است که درباره‌ی نجوم بوده.
ضمن این‌که من دوبار که گذرم به کتابفروشی‌های خیابان انقلاب افتاده نتوانستم قصه‌ی گیسوی دراز را پیدا کنم.
انتشارات آسمانا به زودی منتشر می‌کند:

تنگلوشای هزار خیال: جستارهایی در ادب و فرهنگ

مجموعه مقالات از رضا فرخفال.
—-

واژه‌ی ” تنگلوشا” در سرنام این کتاب از شعر نظامی گنجوی گرفته شده که نام کتابی بوده است در هنر نگارگری و در ادب پارسی و از آن همچون منبع یا مجازی از مطلق زیبایی و کمال صور هنری یاد شده است. این کتاب مجموعه‌ای است از جستارها به قلم رضا فرخفال که با جستاری به یاد شاهرخ مسکوب آغاز می‌شود و در جستارهای دیگر به میهن ایرانی و ادب و زبان فارسی و نیز ادبیات معاصر ایران پرداخته شده است. در پیوست این کتاب همچنین نقد بلندی را می‌خوانید درباره آرای ادبی و زبانی آرامش دوستدار که در آن کاستی‌ها و کج‌فهمی او در رفتار با مسایل زبانی (زبان فارسی) و میراث شعری ادب پارسی به ویژه شعر حافظ بررسی شده است
——
#نشر_آسمانا

برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید

https://asemanabooks.ca/tanglusha-of-a-thousand-images/
Forwarded from پیاده راه | مهردادحجتی (Mehrdad Hodjati)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
••



| کلمه‌ها و تصویر
| نویسنده و مجری: مهدی اخوان
‌| تلویزیون ملی ایران
| سال ۱۳۵۷
| ویدئو از صفحه اخوان ثالث
••
#م_امید
Forwarded from پیاده راه | مهردادحجتی (Mehrdad Hodjati)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
••




| به یاد پرنده ای که بودنش به زیبایی بهار بود
| محصول تلویزیون رشت ، ۱۳۵۰
| به مناسبت سالروز درگذشت فروغ
••
#فروغ_فرخزاد
رمان بیوگرافیکال به قلم خانم هانا صدیقی درباره زندگی یکی از مشایخ سلسله‌ی نعمت‌اللهی
اثری بیشتر عامه‌پسند اما به دلیل مستند بودن دارای ارزش تاریخی است

طرح جلد: ناصر نصیری
نشرِ میلاد زنگنه
Ahmad Shamloo - Track16
Ahmad Shamloo (www.BiaMusic.us)
غزل ۱۷۵۹ دیوان کبیر با صدای شاملو

موسیقی فرهاد فخرالدینی

مطلع این غزل در نسخه‌ی قونیه با کلمه‌ی "اَه" شروع شده و مقطع غزل نیز در حاشیه آمده. گویا کاتب خود بیتِ "شمس تبریز را چو دیدم من/ نادره بحر و گنج و کان که منم" را به آن پیوست کرده
Nagoftamat maro anja
Molavi (A. Shamlou)
غزل ۱۷۲۵ دیوان کبیر با صدای جاودانه‌ی شاملو

موسیقیِ فریدون شهبازیان

در مقطعِ غزل، چراغ‌دلی اشتباه خوانده شده که شاملو در اجرای کاست دوم مولوی، مربوط به سال‌های ۱۳۷۲ و ۱۳۷۳ (با آهنگسازی فرهاد فخرالدینی)، آن را اصلاح کرده.
تا زلف تو بر رخ تو رقاصی کرد
ماننده‌ی نمرود دلم عاصی کرد
دریای دوچشم من تهی گشت ز دُر
از بس که در او هجر تو غواصی کرد

از نامه‌ی نودودوم عین‌القضات همدانی
امضای مستقبل
Photo
از صفحه ماشا اکبری

🔘آدم ها در مواجه با شرایط تنش زا مکانیسم های جبرانی متفاوتی بروز می دهند. عصبانیت، پرخاشگری، آسیب زدن به خود و دیگران معمولی ترین مکانیسم های مواجه با آزردگی های روحی و روانی هستند.
🔘 یک زن به هر دلیلی لباس هایش را از تن درآورده و با بدن عریان، عصبانیت و شرایط بحرانی خود را نشان داده است. پیداست که در شرایط روحی و روانی طبیعی هیچ کس چنین شکل و شیوه ای را نمی پسندد. انتخاب این رفتار حکایت از بحرانی عمیق و هیجانی شدید دارد.
🔘این که عریان شدن آن زن به خاطر تذکر پوشش نامتعارف بوده است یا به خاطر جای پارک نامناسب، تعادل روانی نداشته است یا با قصد و هدف این کار را کرده هرگز اهمیت ندارد. آنچه که من دیدم و برای من اهمیت دارد تنهایی آن آدم و ترس آدم های حاضر در آن صحنه بود. من در آن صحنه آدم هایی را دیدم که بدیهی ترین رفتارهای اجتماعی را بلد نبودند. نمی دانستند با یک آدم آشوب و آشفته چگونه باید مواجه شوند. شاید هم می دانستند اما نمی توانستند؟ کسانی که در آن صحنه حضور داشتند گرخیده و گریخته به نظر می آمدند. دست و پای خودشان را گم کرده بودند. هوش و حواسشان سر جای خود نبود و تشخیص نمی دادند چه کاری درست و چه رفتاری نادرست است.
🔘صحنه عریان شدن آن زن و رفتار آدم های اطرافش نشان داد که ما تماشاگران ماهری هستیم. کار ما این است که سوژه ای پیدا کنیم و به تماشا بنشینیم. آدم های آن صحنه ثابت کردند ما مردم مداخله و مسئولیت نیستیم و برای مواجهه با بحران های اینچنینی نه آموزش دیده ایم و نه آمادگی داریم.
🔘 رفتار بهنجار آن بود که چند نفر از آدم های آن صحنه بروند نزدیک آن زن. کنارش بمانند.ـدستش را بگیرند. با او حرف بزنند. همراهش شوند و با لباس های خود و حتا اگر شده با تن و بدن خود حریمی امن برای یک آدم هراسیده بسازند و آرامش و اعتماد از دست رفته را به او بازگردانند.
🔘آن صحنه تابلوی گویای ترس و تنهایی جامعه ما بود. همه آن آدم ها تنها بودند و ترسیده. بی هیچ تفاوتی. زن ها ترسیده بودند و مردها تنها. مامورها سر درگم نشان می دادند. دانشجوها خام و خفتیده. بی تفاوتی همجنس ها تباه کننده بود. هیچ نشانی از یک جامعه آگاه و سرزنده و مسئولیت پذیر وجود نداشت. جامعه ای شقه شقه و آشفته را به نمایش گذاشتیم. هیچ کس در آن صحنه کار خودش را بلد نبود. هیچ چیز درست سر جای خود ننشسته بود.
🔘 بی تفاوتی آدم های اطراف آن زن نشانه ای از تنهایی همگانی جامعه است. بی تعلقی. تعلیق ترس و تنهایی. آدم هایی که چون تنها هستند می ترسند و چون می ترسند در بزنگاه ها تنها می مانند. آن صحنه نشان داد ما شهروندان بی پیوستگی و پشتوانه ای هستیم.
🔘 هیچ تاویل و تفسیری نمی توانم برای این واقعه بنویسم. حق هیچ قضاوتی ندارم. تنها می توانم بگویم زنی دیدم که مصیبت تنهایی خود را با بدن عریان برای تن هایی که ترسیده بودند فریاد می زد اما، نمی دانست که آدم های ترسو پیش از آن که ترسو شوند کور و کر می شوند!
🔘 نمی دانم و اگر هم بدانم هیچ اهمیتی ندارد که آن زن انقلابی بود یا ضد انقلاب، پرستو بود یا پروژه بگیر، روانی بود یا سالم، هنجار بود یا هنجار شکن،حق داشت یا نداشت، رفتارش درست بود یا نبود، مادر بود یا فرزند، هر چه که بود من زنی تنها دیدم که میان تن های ترسو، تنهایی و ترسویی همه ما را فریاد می زد!
🔘او که عریان شده بود از تنهایی خود به می گریخت و آن آدم ها فقط تن او را دیدند و چشم ها و دست هایشان بر تنهایی او بستند. هیچ کس حتا نزدیک او نرفت. او زنی تنها بود که تنها ماند!
🔘آنچه من دیدم لخت شدن یک زن نبود عریانی یک اجتماع تنهای ترسیده بی تفاوت بود. نمایش تن های تنها و ترسوهای تنها.

ماشا اکبری
Forwarded from درنگ
مزدک پنجه ای
تحمیق مخاطب با ادعای نوگرایی

من آسیبی را مطرح می‌کنم و شخص خاصی مدنظرم نیست. به طور کلی چیزی را عرض کنم. ببینید گاهی برخی مباحث و برخی نام‌ها و کتاب‌ها مدام توسط خود شخص یا توسط اعوان و انصارش در بوق و کرنا می‌شود، بعد که اثر را مطالعه می‌کنی می‌بینی بیشتر پروپاگانداست. من حداقل در دهه هفتاد و هشتاد به واسطه‌ی درگیری بیشترم با روزنامه‌نگاری این قضیه را استشمام کردم. برخی از این جریان‌ها ناشی از مراد و مرید بازی است. گاهی یکی انقدر سمج می‌شود به اشخاص معتبر یا دست به قلم پیام می‌دهد یا تماس می‌گیرد که فلان اثرم را خواندی، بعد در معذوریت، طرف نظر یا یادداشتی آبکی می‌نویسد، بعد همان را پیراهن عثمان می‌کند و خود یا اطرافیانش به تبلیغ اثر می‌پردازند. مخاطب هم که اثر را نخوانده و از پشت پرده اطلاع ندارد. قطعاً دوستان این جمع، نهایت آوانگاردبازی خیلی‌ها را در حداقل دو دهه اخیر دیده‌اند، خیلی از آثار تهی به مدد ارتباط دوستان روزنامه‌نگارم به نشریات سراسری راه یافتند در حالی که سطح کار بسیار نازل بود. حتی در دوره کاری خودم چند باری کتابی برایم ارسال شد که در روزنامه شرق نقد و معرفی‌اش کن، به فلان نهاد می‌گوییم کتابت را بخرد.
یا حتی یکی کتابی چاپ کرده با ناشری معتبر 400 صفحه کتاب بدون رفرنس و منبع، گویی همه حرف‌ها را خودش گفته، وقتی کتاب جریان‌شناسی شعر دیداری شنیداری را می‌نوشتم به منابع اصلی انگلیسی بر می‌خوردم بعد می‌دیدم که چگونه یک دهه عده‌ای تحمیق شدند و فریب شامورتی‌بازی آن نویسنده را خورده‌اند. واقعیت این است با روزنامه نگاری خیلی زود می‌توان مطرح شد اما روزنامه‌نگاری عمق ندارد، سطح است، ویترین است. زودگذر است، بعد از دوره‌ای که ویترین را از دست دادی عیارت مشخص می‌شود.
حالا حکایت برخی اشخاص است که به مدد فضای مجازی و شگردهایی که در فوق بر شمرده شد، دنبال نان و آبی هستند، شعرهایی با ادعاهایی که ریشه تئوری‌اش نخ‌نما و تجربه‌ شده است، را نوگرایی می‌دانند در حالی که اساس و بن اثرشان نو بنیاد نیست. اساساً برخی ادعاها و نوگرایی‌های بدون پشتوانه تحمیق مخاطب است. حالا خیلی جا هم حضور دارند، کنفرانس و مصاحبه و چه ها چه ها را مطرح می‌کنند، عده‌ای هم نشسته‌اند و نگاه می‌کنند چون حوصله درگیری و حاشیه را ندارند، کوتاه می‌آیند و اظهارنظر نمی‌کنند وگرنه اگر کسی دقیق شود می‌تواند به طور مشروح نشان دهد که عده‌ای دور از این جمع، کلاهبردار که لباس روشنفکر و هنرمند را بر تن کرده سر مخاطب را کلاه می‌گذارد. مشکل آنجاست که به مدد پروپاگاندا وقتی اعتباری کسب کردند، دیگر سخت می‌شود به آنها نقد وارد کرد. حواریون نمی‌گذارند. و خلعت مقدس گونه‌شان می‌شود سپر بلا. اما واقعیت شاید این باشد که ادبیات به من، حداقل یاد داده آدم‌های این چنینی عمرشان در عرصه هنر یک دهه است بعد فراموش می‌شوند و در پس آن
سرخورده!

👆👆
عکسی کم‌تر دیده شده از کالسکه‌سواری شریعتی در اصفهان.
Forwarded from امضای مستقبل
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هوس میکده
#گلپا
#آواز_شوشتری
کنسرت اکبر گلپایگانی در تالار رودکی؛ سال ۱۳۵۶
آهنگ: محمد حیدری
شعر: هما میرافشار
ویولن: مهیار فیروزبخت
سنتور: عبدالله معارفی
عود: امیر پازوکی
تنبک: آبتین اجلالی
Telegram Center
Telegram Center
Channel