مزدک پنجه ای
تحمیق مخاطب با ادعای نوگرایی
من آسیبی را مطرح میکنم و شخص خاصی مدنظرم نیست. به طور کلی چیزی را عرض کنم. ببینید گاهی برخی مباحث و برخی نامها و کتابها مدام توسط خود شخص یا توسط اعوان و انصارش در بوق و کرنا میشود، بعد که اثر را مطالعه میکنی میبینی بیشتر پروپاگانداست. من حداقل در دهه هفتاد و هشتاد به واسطهی درگیری بیشترم با روزنامهنگاری این قضیه را استشمام کردم. برخی از این جریانها ناشی از مراد و مرید بازی است. گاهی یکی انقدر سمج میشود به اشخاص معتبر یا دست به قلم پیام میدهد یا تماس میگیرد که فلان اثرم را خواندی، بعد در معذوریت، طرف نظر یا یادداشتی آبکی مینویسد، بعد همان را پیراهن عثمان میکند و خود یا اطرافیانش به تبلیغ اثر میپردازند. مخاطب هم که اثر را نخوانده و از پشت پرده اطلاع ندارد. قطعاً دوستان این جمع، نهایت آوانگاردبازی خیلیها را در حداقل دو دهه اخیر دیدهاند، خیلی از آثار تهی به مدد ارتباط دوستان روزنامهنگارم به نشریات سراسری راه یافتند در حالی که سطح کار بسیار نازل بود. حتی در دوره کاری خودم چند باری کتابی برایم ارسال شد که در روزنامه شرق نقد و معرفیاش کن، به فلان نهاد میگوییم کتابت را بخرد.
یا حتی یکی کتابی چاپ کرده با ناشری معتبر 400 صفحه کتاب بدون رفرنس و منبع، گویی همه حرفها را خودش گفته، وقتی کتاب جریانشناسی شعر دیداری شنیداری را مینوشتم به منابع اصلی انگلیسی بر میخوردم بعد میدیدم که چگونه یک دهه عدهای تحمیق شدند و فریب شامورتیبازی آن نویسنده را خوردهاند. واقعیت این است با روزنامه نگاری خیلی زود میتوان مطرح شد اما روزنامهنگاری عمق ندارد، سطح است، ویترین است. زودگذر است، بعد از دورهای که ویترین را از دست دادی عیارت مشخص میشود.
حالا حکایت برخی اشخاص است که به مدد فضای مجازی و شگردهایی که در فوق بر شمرده شد، دنبال نان و آبی هستند، شعرهایی با ادعاهایی که ریشه تئوریاش نخنما و تجربه شده است، را نوگرایی میدانند در حالی که اساس و بن اثرشان نو بنیاد نیست. اساساً برخی ادعاها و نوگراییهای بدون پشتوانه تحمیق مخاطب است. حالا خیلی جا هم حضور دارند، کنفرانس و مصاحبه و چه ها چه ها را مطرح میکنند، عدهای هم نشستهاند و نگاه میکنند چون حوصله درگیری و حاشیه را ندارند، کوتاه میآیند و اظهارنظر نمیکنند وگرنه اگر کسی دقیق شود میتواند به طور مشروح نشان دهد که عدهای دور از این جمع، کلاهبردار که لباس روشنفکر و هنرمند را بر تن کرده سر مخاطب را کلاه میگذارد. مشکل آنجاست که به مدد پروپاگاندا وقتی اعتباری کسب کردند، دیگر سخت میشود به آنها نقد وارد کرد. حواریون نمیگذارند. و خلعت مقدس گونهشان میشود سپر بلا. اما واقعیت شاید این باشد که ادبیات به من، حداقل یاد داده آدمهای این چنینی عمرشان در عرصه هنر یک دهه است بعد فراموش میشوند و در پس آن
سرخورده!
👆👆