View in Telegram
رابطه مردم و حکومت؛ فرمانبری و فرمانروایی یا ...؟ عده اى چنین استدلال مى‌کنند که حکومت دو نوع بیشتر ندارد و حکومت اسلامى به اعتراف خود طراحان و نظریه پردازان آن دموکراتیک نیست، پس حکومت دیکتاتورى خواهد بود! چون پیروان ولایت فقیه مى‌گویند ولىّ فقیه نیز در واقع از طرف خدا اذن حکومت دارد و این طور نیست که مردم او را تعیین و به این مقام نصب کنند؛ پس در حکومت مبتنى بر نظریه ولایت فقیه دموکراسى وجود ندارد. اما...واقعیت این است که حکومت منحصر به این دو نوع نیست و ادعاى ما این است که حکومت اسلامى هیچ یک از دو نوع مذکور نمى‌باشد. بر اساس نظریه حکومت اسلامى، مردم و حکومت دو طبقه نیستند که یکى بالا و دیگرى پایین، یکى فرمانده و دیگرى فرمانبردار باشد، بلکه همه، از حاکم و رعیت، در برابر قانون یکسان و برابر هستند. به هنگام تولد، روى پیشانى هیچ کس عنوان «حاکم» یا «ولىّ فقیه» یا «سلطان» یا «رییس جمهور» نوشته نشده و کارگزاران حکومت از همین مردمند و با دیگران هیچ تفاوتى ندارند. در حکومت اسلامى، رابطه مردم با حکومت نه چنین است که حکومت آقا و مردم نوکر باشند و نه برعکس که مردم آقا و حکومت نوکر باشد، بلکه همه یکسانند. در این جا آنچه در واقع انجام مى‌شود نوعى تقسیم کار است و آن کسى که دستور مى‌دهد فراتر از همه ما است؛ از این روى نه دولت و حکومت فرمانروا است و نه مردم، بلکه فرمان دهنده حقیقى خداى مردم است. در این جا حاکمیت از آنِ آفریننده و صاحب اختیار همه مردم است. در مقابل حکم او تمام مردم یکسانند، چه پیغمبر و امام و ولىّ فقیه باشند و چه از شهروندان عادى. حتى اگر برده اى با پیامبر یا امام یا ولىّ فقیه به عنوان رهبر مسلمین، نسبت به یک موضوع حقوقى اختلاف پیدا کنند، وقتى نزد قاضى مراجعه کنند، باید یکسان کنار هم بنشینند و قاضى هم باید با آنها یکسان سخن بگوید.(*اشاره به داستان رفتار قاضی در اختلاف شخص یهودی با امیرالمومنین علیه السلام) پیامبر نیز حق ندارد به دل خواه خود، هر چه که خواست به مردم دیکته کند، تا روزى گفته شود چون مردم او را انتخاب نکرده اند و حکومت بر وفق خواست مردم نیست، پس حکومت، دیکتاتورى و حاکم نیز دیکتاتور است! پیامبر و غیر او، هرگز حق ندارند حتى یک کلمه بر خلاف حکم خدا حکمى صادر کنند. او، و به طور کلى حاکم اسلامى، مجرى قانون است؛ اما نه قانون مردم بلکه قانون خدا. او فرمانبردار است، اما نسبت به خدا. از خودش هیچ اراده اى ندارد: وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الاَْقاویلِ لاََخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمینِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتینَ ؛ یعنى اگر پیامبر‌(صلى الله علیه وآله) سخنى را به دروغ بر ما ببندد و قانونى را که ما وضع نکرده ایم، بگوید این قانون خدا است، ما به سختى با او برخورد مى‌کنیم بنابراین او که پیامبر الهى است حق ندارد چیزى از پیش خودش بگوید، چه رسد به امام یا ولىّ فقیه. اگر بخواهد در بعضى از موارد مقررات خاص حکومتى وضع کند (احکام حکومتى)، آن هم باید با اجازه خداوند متعال باشد. پس همه نسبت به خداى متعال بنده و مطیع و یکسان هستند، فقط مسؤولیت و مأموریتى به حاکم اسلامى داده شده که احکام الهى را در زمین اجرا کند. این نیز بدان جهت است که با توجه به ضرورت وجود حکومت در جامعه، وجود یک سلسله مقررات و قوانین الزامى است و براى اجراى قوانین و نیز حل اختلافاتى که در فهم و عمل به قانون پیش مى‌آید، هر جامعه اى نیاز به یک مجرى و فصل الخطاب دارد که در مقام اجرا بتواند حرف آخر را بزند و اختلافات را حل کند. اگر بنا باشد هر کسى بگوید به نظر من قانون این را مى‌گوید و قرائت من از قانون این است، اختلافات حل نمى‌شود. 📚 كاوش ها و چالش ها-جلد دوم ، صفحه ‌۱۱۵ 🕌 @emamreza8_ir
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily